یا واجب الوجود
یکی از سوالاتی که برای انسان پیش می آید این است که وجود چیست و ماهیت آن کدام است.
یا کمی جدی تر بپرسیم وجود چه نقشی برای موجود دارد.
من خیال کنم در این سوال جدی جواب را داده باشم اصلاً این وجود است که فرد یا هر موجودی را ایجاد می کند.
یعنی چه؟ راحت است یعنی اگر از موجود وجود را بگیریم دیگر موجود نیست.
نمی دانم چقدر این معنی را در ذهن می شود پرورش داد وجود را کمی رقیق کنیم به ذات می رسیم.
یعنی ذات یک چیز جزیی از وجود است.
در یک زمان و در یک مکان موجود می تواند باشد یا نه؟
این سه بعد از ابعاد هستی هستند یعنی زمان و مکان و بعد دیگر هم وجود است!
شاید بشود دو موجود را در هستی در یک مکان و در یک زمان داشته باشیم ولی در همین نقطه مشترک زمان و مکان وجود آنها یکسان نباشد.
یعنی تصور کنید اگر وجود یک حرکت طولی پیدا کند در همین زمان و مکانی که شما هستید دیگر شما درک و احساس الان را نداشته باشید شاید از سرما یخ بزنید یا از گرما ذوب شوید
شاید بگوید چنین امکانی ناممکن است ولی این ممکنی است که امکان دارد.
وجود شما امروز یک مقدار مشخصی از امواج صوتی و نوری و مغناطیسی و .... را درک می کند یعنی ما می گوییم احساس می کنیم حالا اگر وجود شما را کمی تغییر دهیم مثلا تمام امواج صوتی در این هستی برای شما قابل احساس باشد این یعنی چه؟ یعنی وجود شما کمی تغییر کند حالا رشد داده شود یا چیزی در مفهوم عکس آن و یا چیزی در راستای نمو یا ضد نمو شما از این وجود به آن وجود برسید ! شاید زلزله ای که می خواستم در شما ایجاد کنم همینجا مفهوم شده باشد شما دیگر یا از شدت این امواج وجودتان نا وجود می شود یا از این وجود در رنج و عذاب فراوان خواهید بود.
شما الان بیدارید یک وجود دارید وقتی بخواب می روید مکان و زمان شما عوض نمی شود چون وجود دیگری همزمان در آن مکان و زمان بیدار است این وجود شماست که تغییر می کند یعنی از بعضی چیزها بریده می شوید و به بعضی چیزهای دیگر پیوند می خورید(محدویت).
بنظرم باید بگویم در یک مکان و زمان وجود شما تغییر پیدا می کند تا بیدار شدن بر می گردید به وجود قبلی ولی زمان و مکان به همان صورت طبیعی قبل است.
حالا اگر وجود شما را بصورت دیگر تغییر دهند شما می توانید با اجنه ارتباط پیدا کنید!؟
اگر وجود شما رشد عرضی یا طولی یا ... بدهند شما به موجودی دارای ادراکات دیگر تبدیل می شوید.
یک سگ و یک گاو در یک زمان و یک مکان زیست می کنند این سگ بویایی دارد چند صد برابر آن.
و آن یکی شکمی دارد چند برابر این و هزاران فرق بین این و آن.
حالا درک کنید این دو موجود در یک مکان و یک زمان هستند اما ادراک بین این دو از زمین تا آسمان است. آیا این دو موجود وجود یکسان دارند.
زمان و مکان و ... در یک کلاس درس و آنچه که از فرستنده معلم ارسال می شود یکسان است از یک وجود نشات می گیرد چرا دانش آموزان و یا دانش پذیران یکسان یاد نمی گیرند! شاید برای شما این جواب من قابل قبول نباشد و بخواهید عوامل دیگری را در این بین بیان کنید حالا در این همه علت که بیان می دارید می توانید یک علت را هم آنچه اینجا گفته می شود قرار دهید(وجود).
وجود یک ترکیبی از ذات و دیگر احساسات در نظر بگیرید و آنچه که ما از آن شناخت نداریم پس چرا مکان و زمان را از وجود جدا کرده ایم چون اینها را می توانیم اندازه گیری کنیم یعنی کمی در شناخت آنها پیشرفت داریم خب چیزهای قابل مقایسه و اندازه گیری را می شود بعد داد.
حالا تمام ادراکات ما همین حسهایی که می شناسیم نیست مثلا حس ششم یا هفتم و غیره اینها برای این است که وجود قابل شناخت نشده البته وجود همین ادراکات نیست ذات نیست عقل نیست هوش نیست دل نیست قلب نیست جان نیست و هزاران نیست دیگر ولی شاید همه اینها هم هست.
هر کس روی قسمتی از این وجود نامی نهاده .
من ترکیبی است از جسم و جان حالا این ادراکات برای جسم هستند یا جان مشخص نیست یعنی درک یک موضوع در هر دو این اثر دارد گاهی چیزی با جسم درک می شود و گاهی با جان بیان می شود.
در هر حال وجود چیزی است که اگر از موجود گرفته شود نیست می شود.
پس یک وجود است
حالا که وجود، وجود دارد پس می تواند رشد و نمو کند می تواند ضعیف شود.
من منظورم از این فلسفه بافی رسیدن به این نکته است که انسان می تواند وجود خود را رشد دهد.
علما و دانشمندان کسانی بودند که این وجود را رشد داده اند.
رشد یک حرکت است حالا از بعد مکان و زمان شاید نباشد ولی بی اثر این دو بعد هم نیست
ریاضی یک علمی است که توانسته ابعاد را تعریف کند یعنی در همه ابعاد مسائل ایجاد یا آنرا را حل کند هر چند که برای نشان دادن در عمل برایمان ممکن نباشد.
فضاء در سه بعد عرض و طول و ارتفاع تعریف شده است حالا اگر برای زمان نیز چند بعد تعریف شود و برای دیگر چیزها هم ابعاد مختلف تعریف شود آنوقت بحث وجود خود یک ترکیب چندین در چندین در چند خواهد شد.
آنوقت چگونه ما با این وجود ضعیف می خواهیم آنرا درک کنیم.
اگر تمام آنچه که موجود است و آنچه موجود می شود را در یک جا جمع و قابل درک کنیم اوضاع خیلی برای وجود ضعیف ما ناشناخته تر خواهد شد پس بهتر که درک ما در یک مقدار محدودی قرار گرفته است.
فرض کنید یک انسان هم زمان می توانست تمام امواج تصویری ماهواره را بدون واسطه احساس کند آنوقت چی می شد مسلم با این وجود امکان تحمل نبود.
انسانی که بخواهد وجود خود را رشد دهد باید آنچه را که خوب می داند را در خود پرورش دهد در این حالت یکسری از ابعاد وجودی او که شاید بد باشد و شاید هم نباشد خودبخود ضعیف می شود.
چرا چون ما در این عالم محدود ساخته شده ایم. مکان و زمان ما را محدود می کنند.
اگر بخواهیم رشد کنیم زمان و عمر خودمان را احتمالاً نمی توانیم زیاد کنیم ولی مثل خیلی از بزرگان می توانیم عرض آنرا یا عمق آنرا زیاد کنیم این می شود که انسانی مثل علی علیه اسلام 1400 سال قبل سخنی را می گوید که هنوز تازه است.
یا گالیله مطلبی را اثبات می کند که هنوز بعد از چند صد سال هنوز برای ما نامفهوم است.
انشتین در باره زمان و ماده فرمولی می دهد که برای ما قابل هزم نیست.
چرا که آنها در وجود خود رشدی ایجاد کرده اند که از این حالت عادی خارج شده اند و درکی نموده اند که دیگران از درک آن عاجز.
.... شاید اگر وجود ما کمی تغییر کند در همین مکان و زمان ما در برزخ قرار گیریم!
اینطور نیست؟
یا اول
شاید از عجایب تعاریف در جهان تعریف نقطه هندسی است، البته نقاط دیگر خود گفتاری دیگر میخواهند که گاهی آنها نیز از شگفتی نقطه هندسی چیزی کم ندارند! تعاریفی سخت و گاه متناقض و بعضی نیز ناقص.
تقطه هندسی خود در شگفتی یک است.بدین جهت عجیب است که در فلسفه شاید بوجود آمدن مرغ و تخم مرغ یک مثال معروف باشد یعنی کدام اول بوده یا کدام اول خلق شده و جواب از هر نوع که باشد به ضد خواهد رسید مهم جواب نخواهد بود.
من بنوعی دیگر این ضدیت را در نقطه هندسی یافتهام و باید اشاره نمود که درک و ذهن آنقدر قوی ساخته شده و پیجیده است که بتواند مسائلی به این بغرنجی را ایجاد نماید و به هیچ کس هم آسیب نزد .....شاید.
باید پرسید آیا شما به تعریف نقطه،خط،سطح و حجم در هندسه توجه کردهاید؟
نقطه را چنین تعریف کنند:نهادی تصوری است در فضا که به خودی خود وسعت و اندازهای ندارد. نقطه اساس زبان هندسهاست و شکلهای هندسی از آن منشاء میگیرند.
شاید این مسئله بغرنج و نامتقارن برای شما به آسانی درک شد و به کناری رفت ولی بیائیم کمی روی ان مکث کنیم برای چه؟
اگر به اشکال هندسی و فضایی و حجمی توجه کنیم وجود دارند ولی نقطه اصلاً وجود ندارد!
تعجب اینجاست که از هیچ ما همه چیز را ساختهایم!
خیلی برای خودتان سخت نگیرید چون این اول بار نیست که ذهن بشر از هیچ همه چیز و از همه چیز هیچ میسازد.!
در تعریف نقطه نه طول دارید نه عرض و نه عمق(ارتفاع) در حالی که خط امتداد و طول دارد اولین حرکت بسوی تعریف از هیچ اینجاست
وقتی یک چیزی طول ندارد بی نهایت آن هم نمیتواند طول داشته باشد حال میبینید که در تعریف خط این قانون ریاضی نادیده میشود و از نقطه امتداد و طول حاصل میشود در حالی که اینجا هم عرض و پهنا و عمق موجود نیست.
اگر در تعریف سطح هم توجه شود طول و عرض هست ولی باز هم عمق وجود ندارد!
خب این سطوح هستند که حجم را بوجود میآورند پس سطح هم مثل نقطه در بینهایت عمق پیدا میکند!
شاید مثال ابتدای نوشته به ذهن شما آید که بخواهید آنچه را که ذهن درک کرده را بیآورید یعنی بگوید این حجم بود که خود ایجاد کننده سطح و سپس خط و بعد نقطه شده است
یعنی جای مرغ و تخم مرغ را عوض کنید مشکل این نیست که کدام کدام را بوجود آورده یا کدام اول بوده و دیگری را ساخته مسلم است که در ذهن ابتدا نبوده ولی تعاریف و مسائل باعث ایجاد آن در ذهن شده است یعنی برای حجم ما مرزی قائل شدهایم از هیج و آنرا سطح نامیدیم چون اگر کوچکترین تصوری از عمق برایش داشته باشید به مسائل اصلی ریاضی و هندسی جوابی پیدا نمیکنید بلکه غیر قابل حل خواهند شد اما اینکه ادراک انسان چیزی را در خود بوجود آورده که اصلاً در جهان خارج نمیتواند باشد عجیب نیست.
شما سطح را از حجم استنتاج و خط را از سطح و نقطه را از خط موجود کردهاید و این یعنی از بود نیست درست کردن
که البته فقط و فقط ذهن شما قادر به چنین عمل فوقالعادهای است آنوقت خالق این ذهن و درک شما و در عالم دیگر چهها میتواند بسازد آنهم نه ذهنی بلکه واقعی جای سوال ندارد!؟ واقعاً جای هیچ سوالی باقی نیست که نیست! تاکید بر نیست را دست کم نگیرید!
برگه کاغذی جلو خود نگهدارید شما با یک جسم دارای حجم روبرو هستید حالا یک لبه کاغذ را نگاه کنید آنچه را که بین صفحه و فضای خارج میبینید خط است اگر بین لبه و فضا کمی جابجا بشوید از خط خارج شدهاید یا وارد فضا شدهاید یا وارد صفحه کاغذ این مرزی که نیست همان خط است
در ذهن شما یک انتزاع از خط بوجود آمد که میتوانید مسائل ریاضی بسیاری را با آن حل کنید ولی بدون این خط هندسه بیمعنی خواهد بود. و این همچنان ادامه دارد
بقول حافظ:
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
بله آنچه که در هندسه و هندسهدانی مورد تصور و بحث است یک نقطه پوچ است ولی در عالم وجود واقعاَ یک دایره است
و در خلقت جهان هستی همه مثل همان نقطه هستند که هیچاند اما در همین هیچ یک دایره است که همه را سرگردان کرده است
و در عرفان معنی پیدا میکند هیچ و همه.
در مورد سیاه چالهها که یک مبحث بزرگ علمی در کیهانشناسی است من قضیه بسط و قبض جهان را در همین دیدم جایی که جهان در حال گسترش است اما در دیدی دیگر جهان در حال انقباض میباشد
فقط بستگی به نوع نگاه دارد
وقتی از یکسوی به سیاه چاله مینگریم همه چیز را دارد در خود فرو میبرد آنجا هیچ ذرهای قدرت گریز از مرکز را ندارد حتی نور! اما درست در مقابلش نورافشانی است و گستردگی در فضا و انبساط
و ما حیران که جهان در حال گسترش است یا در حال انقباض و در هم فرو رفتن ولی در اصل این دو تناقض یکی است
برای خالق جهان که از بالا به آن نگاه میکند یکی است و برای ما که با قویترین تلسکوپها مینگریم و با سخترین مسائل ریاضی و هندسی و مثلثاتی و... پیدا میکنیم فقط از یک بعد مینگریم و یکی از آنها را بیشتر نمیتوانیم ببینیم یا انقباض یا انبساط.
و بقول حافظ در ادامه همین غزل دارد که:
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
گر شوند آگه از اندیشهی ما مغبچگان
بعد ازین خرفهی صوفى به گرو نستانند
زاهد ار رندى حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
بدرستی که اندیشمندترینها هم در همین نقطه حیران و سرگردان ماندهاند که هست و نیست آنرا نمیدانند
چه به ذره نگاه شود و چه کهکشان هر دو حیران کننده است
و چه به نقطه و چه به دایره
در اصل وقتی ما هندسه را میخوانیم و یا درس میدهیم بجای نشان دادن یک نقطه داریم یک دایره را ترسیم میکنیم و در همان حال میگویم نقطه
بعد در تعریف نقطه از وجود یک هیچ صحبت میکنیم.
همان وقتی که ما داریم یک چیز کوچک را مشاهده میکنیم در آن یک عظمت نهفته است
بقول هاتف علیهالرحمه:
در ترجیح بند؛ که یکی هست و هیچ نیست جز او،وحده لااله الاهو
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
هرچه داری اگر به عشق دهی
کافرم گر جوی زیان بینی
دل هر ذره که هیچ در دل هر هیچ بشکافی دنیایی با عظمت خواهی یافت و در این میان من حیران از این آفرینش پر رمز و راز!
فواید شگفت انگیز زرشک
هوالشفاء
بسیاری از غذاهایی که هر روز میخوریم حاوی مواد تغذیهای هستند که میتوانند درد و کسالتهای ما را تسکین دهند. از زنجبیل برای تهوع گرفته تا آناناس برای تب یونجه و حساسیت. در اینجا به درمانهایی اشاره میکنیم که در آشپزخانه قابل دسترسی هستند و بهسرعت شما را خوب میکنند(مجله سیب سبز).
موز
زمانی
که دیدید دکمههای لباستان درست بسته نمیشوند، بروید سراغ موز. تحقیقات
نشان داده یک موز متوسط 105 کالری و فقط 14 گرم قند دارد. همین مقدار شما
را سیر کرده و قند خون را به شکل ملایمی بالا میبرد. در ضمن همین موز 30
درصد ویتامین B6 مورد نیاز روزانه را تامین میکند. این ویتامین باعث
میشود مقدار سروتونین تولید شده مغز اندکی افزایش یافته و توان مقابله با
شرایط دشوار و اضطرابها را در شما افزایش میدهد.
اگر میخواهید سنگ نسازید
زردآلود
هشت
عدد زردآلوی خشک حاوی 2 گرم فیبر و فقط 3 میلیگرم سدیم و 325 میلیگرم
پتاسیم است که همه اینها کمک میکنند مواد معدنی در ادرار تجمع پیدا نکرده
و از تشکیل سنگهای اگزالات کلسیم جلوگیری شود. این سنگها شایعترین نوع
سنگهای کلیوی هستند. برای در امان ماندن از سنگ کلیه بهخصوص اگر سابقهاش
را دارید بقیه میان وعدهها را حذف کنید و برگه زردآلو بخورید.
اگر فشار خونتان بالاست. . .
کشمش
60
عدد کشمش تقریبا میشود یک مشت پر که حاوی یک گرم فیبر و 212 میلیگرم
پتاسیم است که هردو برای کنترل فشار خون بالا در قالب یک رژیم غذایی توصیه
میشوند. مطالعات متعددی نشان داده که پلیفنلهای موجود در موادغذایی
مشتق از خانواده انگور مثل همین کشمش و آب انگور در حفظ سلامت قلبی عروقی
تاثیر بسزایی دارند از جمله کاهش فشار خون.
اگر از سروصدای معده رنج میبرید
ماست
یک
فنجان و نیم ماست طبیعی (کمچرب/پروبیوتیک) غذا را به شکل موثری از دستگاه
گوارش عبور میدهد. از سوی دیگر ماستهای پروبیونیک قابلیت هضم غذا
بهویژه لبنیات و حبوبات را در رودهها بهبود میبخشند. همانطور که
میدانید این غذاها عامل ایجاد گاز در دستگاه گوارشی هستند و در نتیجه با
خوردن ماست از این مزاحمت دور میمانید.
اگر بیش از حد سرفه میکنید
عسل بخورید
در
مطالعهای که توسط دانشمندان آمریکایی انجام گرفته، مشخص شد 2 قاشق
چایخوری عسل قهوهای و غلیظ بسیار موثرتر از داروهای بدون نسخه ضدسرفه،
شدت و دفعات سرفههای شدید را در کودکان کاهش میدهد. آنتیاکسیدانهای
موجود در عسل و عوامل ضدمیکروبی موجود در آن التهاب بافتهای گلو را کاهش
داده و بیمار را آرام میکند. البته به شرطی که عسل واقعا طبیعی باشد!
اگر همیشه احساس خستگی میکنید
فلفل دلمهای قرمز بخورید
فلفل دلمهای قرمز غنی از ویتامین C است. مطالعات نشان داده، ویتامین C بهترین ماده برای مقابله با استرسهایی است که به واسطه رادیکالهای آزاد ایجاد میشوند. از سوی دیگر ویتامین C در عین برطرف کردن خستگی، نقشی اساسی در سوخت و ساز آهن برعهده دارد که به بدن کمک میکند اکسیژن بیشتری وارد جریان خون شود. کمبود اکسیژن یکی از اصلیترین دلایل خستگی و ضعف بدنی است.
اگر میترسید سرطان معده بگیرید
کلم
مطالعهای که در سال 2002 در دانشگاه جانزهاپکینز صورت گرفته نشان داده، یک ترکیب بسیار قدرتمند موجود در کلم به نام سولفورافان، هلیکوباکتر پیلوری(باکتری عامل زخم معده و روده) را پیش از ورود به دستگاه گوارش تحتتاثیر خود قرار میدهد و از کار میاندازد و حتی شاید در پیشگیری از ایجاد سرطانهای دستگاه گوارش هم موثر باشد. یک فنجان پر از کلم 34 کالری دارد و 3 گرم فیبر و 75 درصد از نیاز روزانه به ویتامین C را تامین میکند.
اگر مشکل سخت دارید
انجیر
4
عدد انجیر خشک 3 گرم فیبر دارد که باعث تنظیم حرکات روده بزرگ و دفع بهتر
میشود. خوردن این میوه باعث پیشگیری از عود مجدد هموروئید میشود. همچنین
این مقدار انجیر 5 درصد پتاسیم و 10 درصد منگنز مورد نیاز روزانه را تامین
میکند.
شکمت مشکل دارد؟
ریحان
مطالعات نشان داده، ماده شیمیایی اوژنول موجود در ریحان باعث از بین رفتن و پیشگیری دل درد، حالت تهوع، کرامپهای شکمی یا اسهال میشود. علت این موضوع از بین رفتن برخی از باکتریها از جمله سالمونلا و لیستریا توسط اوژنول است. اوژنول یک ماده ضداسپاسم است که میتواند باعث بهبود کرامپهای شکمی شود. هر طور که دوست دارید ریحان را بخورید
اگر نمیتوانید بخوابید
بوقلمون
حدود
85 گرم گوشت بوقلمون تقریبا حاوی کل تریپتوفان مورد نیاز روزانه بدن است.
اسید آمینه تریپتوفان مادهای ضروری است که باعث تولید سروتونین و ملاتونین
میشود که هر دوی اینها باعث تنظیم خواب میشوند. مطالعات نشان داده
افرادی که از بیخوابی یا کمخوابی رنج میبرند دچار کمبود تریپتوفان
هستند.
اگر میخواهید از کسالت دور شوید
ماهی تن
85
گرم از ماهی تن کنسرو شده حاوی حدود 800 میلیگرم امگا3 است. محققان
معتقدند، امگا3 باعث رفع کسالت روحی و پیشگیری از اضطراب و بالارفتن روحیه
میشود. اسیدهای چرب موجود در ماهی، توسط متخصصان تغذیه با عنوان درمانی
موثر برای افسردگی توصیف شده است. خوردن ماهی تن با مقدار کمی نان تاثیر
بهتری دارد چون کربوهیدرات موجود در نان، سروتونین خون را افزایش داده و
باعث بهبود روحیه و دور شدن احساس کسالت میشود.
اگر همیشه از حالت تهوع ناراحتید
چای زنجبیلی
مطالعات متعددی نشان داده، یکچهارم قاشق چایخوری پودر زنجبیل، نصف قاشق چایخوری ریشه خرد شده زنجبیل یا یک فنجان چای زنجبیل باعث کاهش حالت تهوع ناشی از بیماری حرکت و حالت تهوع سفر و بارداری میشود. محققان هنوز بهدرستی نمیدانند چه مادهای در زنجبیل باعث سرکوب حالت تهوع میشود اما بههرحال این ماده بیخطر بوده و فاقد عوارض جانبی معمول داروهای ضدتهوع است(خشکی دهان و خوابآلودگی).
معدهات میسوزد؟
چای بابونه
چای بابونه باعث بهبود التهاب، اسپاسم و گاز دستگاه گوارش میشود. 2 قاشق چایخوری بابونه را بهمدت 20 دقیقه در آب جوش دم کنید ورو کمی که خنک شد میل کنید. برای برطرف شدن این مشکل لازم است چند بار در روز چای بابونه بخورید.
بنام حق الیقین
آنچه که در زیر آمده است بطور کامل از سایت مجمع فرهنگی مذهبی احیای غدیر ساری گرفته شده است که بی ارتباط با نوشته حقیر بعنوان مطابقت سال شمسی با سال قمری نیست برای کسانی که در این مورد تحقیق میکنند مراجعه به آن خالی از لطف نیست.
********************
یکی از مسائل بحث برانگیر و مورد تحقیق بسیاری از افراد (خصوصا مسلمانان)، مسئله انطباق تاریخهای قمری و شمسی بر یکدیگر است. زیرا تاریخچه وقایع تاریخی اسلام بر مبنای تقویم قمری بیان شده و در بعضی موارد برای ما شاید مهم است که بدانیم هر یک از این تاریخها بر چه تاریخ شمسی منطبق است؟ مثلا واقعه عاشورا در کدام فصل سال و به عبارت دقیقتر در کدام تاریخ شمسی روی داده است؟ بررسی این مسئله چند راه حل دارد که عبارتند از: روش بررسی تاریخی و روایتی، روش محاسبات تقریبی، روش محاسبات دقیق نجومی و ... .
با توجه به این که در گذشته محاسبات مربوط به تقویم، خیلی دقیق نبوده است و روشهای محاسباتی و مشاهداتی برای تعیین روز اول و آخر ماههای قمری با روشهای کنونی تفاوت داشته است، روشهای محاسبات دقیق نجومی منجر به جوابهایی میشوند که از نظر انطباق بر تقویمهای فعلی دقیق و بدون خطا میباشند. اما از نظر بررسی تاریخی و روایتی ممکن است اختلاف داشته باشد. این اختلاف یکی از لحاظ سندیت تاریخی و روایتی است و دیگری اختلاف روشهای تعیین تقویم در گذشته و حال است. لذا هر گونه اختلاف بین محاسبات دقیق بر اساس روشهای فعلی و بررسیهای تاریخی و روایتی امری طبیعی است اما این اختلاف حدی دارد. از نظر بررسیهای نجومی و اختلافات تقویم، حداکثر اختلاف نمیتواند از روز در نتایج محاسبات بیشتر باشد (3 روز برای اصلاح تقویم گریگوری در زمان صدر اسلام و 2 روز برای اصلاح تقویم قمری ناشی از هلالهای بحرانی که بعدا توضیح داده خواهند شد).
از طرفی تقویم هجری قمری بر مبنای رؤیت هلال پایه گذاری شده است. در نتیجه مشکلات زیادی برای محاسبه دقیق تبدیل قمری به شمسی وجود دارد. زیرا پریود و دوره زمانی دقیقی برای هلالهای ماه نو وجود ندارد. از طرفی در گذشته رؤیت هلال با چشم مسلح امکانپذیر نبوده است و با پیشرفت علم آن را مبنای تعیین اول ماه قرار دادهاند که خود اختلاف گذشته و حال را میرساند. در این مقاله ابتدا با انواع تقویم میلادی آشنا میشویم و سپس تقویم هجری قمری و در ادامه روش محاسبات تقریبی و روش محاسبات دقیق نجومی و نتایج حاصله از تبدیل قمری به شمسی بیان میشوند. در آخر بررسی مسائل تاریخی و روایتی از این موضوع نیز آمده است.
2- بررسی تقویمهای میلادی روزشماری و تقویم و نگهداری آن یکی از مسائل حساس برای بیان وقایع تاریخی بر حسب پارامتر زمان میباشد. یک تقویم دقیق باید بر اساس دوره تناوب حرکت زمین به دور خورشید صورت بگیرد تا گذشت زمان بر اساس یکی از وقایع طبیعی یعنی فصول بدون تغییر ثابت بماند. یعنی شروع فصل بهار همیشه شروع سال باشد. شروع فصل بهار با یک پدیده نجومی روبروست. یعنی زمین به نقطهای از مسیر خود میرسد که در آن نقطه طول شب و طول روز در تمام نفاط کره زمین با هم برابر و برابر با 12 ساعت است. که به آن، نقطه اعتدال بهاری (یا وِرنال Vernal) میگوییم.
پریود زمانی سال اعتدالی را 2422/365 روز خورشیدی تعیین کردهاند که محاسبات تقویم شمسی بر این اساس میباشد(که دقیقترین تقویم موجود میباشد). اما در تقویم میلادی، در گذشتههای دور از مقدار دقیق این پریود آگاهی وجود نداشت و باعث میشد اثرات نادیده گرفتن اعشار آن به عقب افتادگی بهار و یا جلو افتادگی آن منجر شود. یعنی در تقویم میلادی باید اول فروردین همواره 21 مارس اتفاق بیافتد. لذا انواع تقویم میلادی به وجود آمده است که اکنون یکی از تقویمهای دقیق میلادی را در به دست آوردهاند.
الف) تقویم اولیه: مصریهای قدیم سال را 365 روز در نظر میگرفتند. در نتیجه هر 4 سال اول بهار (اول فروردین) یک روز زودتر از طبیعت، در تقویم اعلام میشد. یعنی بعد از 4 سال 22 مارس و بعد از 8 سال 23 مارس، اول بهار اعلام میشده است.
ب) تقویم ژولین: 45 سال قبل از میلاد در زمان ژول سزار، برای رفع مشکل فوق قیصر روم به یکی از منجمین اسکندریه (سوسیژن) پیشنهاد کرد سال را 25/365 روز در نظر بگیرند. در نتیجه در هر چهار سال، سه سال 365 روز و یک سال 366 روز (سال کبیسه) در نظر گرفته میشد که اعمال یک روز سال کبیسه به ماه فوریه صورت گرفته و این نوع تقویم به تقویم ژولین معروف شده است. این تغییر هم خیلی دقیق نبود. زیرا سال به اندازه 0078/0 روز از سال واقعی بزرگتر بود. در نتیجه هر 128 سال، اول بهار (اول فروردین) یک روز دیرتر از طبیعت، در تقویم اعلام میشد. یعنی بعد از 128 سال 20 مارس و بعد از 256 سال 19 مارس اول بهار اعلام میشده است.
ج) تقویم گریگوری: در سال 1582 میلادی، اول فروردین برابر با 11 مارس قرار گرفت. در نتیجه برای رفع این مشکل اسقف اعظم گریگور (پاپ) سیزدهم، ده روز را از تقویم حذف کرد و قرار شد در هر 400 سال 97 سال کبیسه 366 روز و بقیه را سال معمولی در نظر بگیرند. یعنی طول سال را 2425/365 روز در نظر گرفت. این تغییر هم خیلی دقیق نبود. زیرا به اندازه 0003/0 روز از سال واقعی بزرگتر بود. در نتیجه هر 3330 سال، اول بهار (اول فروردین) یک روز دیرتر از طبیعت، در تقویم اعلام میشود. یعنی در سال 4900میلادی 20 مارس اول بهار خواهد بود. لذا از بعد از سال 1582 میلادی به بعد، برای تبدیل تاریخهای میلادی و شمسی به یکدیگر اختلافی پیش نمیآید. اما قبل از این تاریخ باید تصحیح زیر را حساب نمود و به تاریخ شمسی اضافه نمود(علامت کروشه برای محاسبه جزء صحیح میباشد):
برای مثال این مقدار تصحیح در 11 مارس سال 1582 برابر با 10 روز خواهد بود. میدانیم که در حال حاضر، 11 مارس برابر با 20 اسفند است. از آنجایی که این تاریخ میلادی قبل از 21 مارس 1582 میباشد پس باید تصحیح را اعمال نمود. یعنی عدد 10 را با 20 اسفند جمع میکنیم و 1 فروردین به دست میآید. این مقدار تصحیح برای سال 680 میلادی (سال شهادت امام حسین علیه السلام) برابر با 3 روز به دست میآید:
3- تقویم هجری قمری همانطور که گفته شد تقویم هجری قمری بر مبنای رؤیت هلال پایه گذاری شده است. در نتیجه مشکلات زیادی برای محاسبه دقیق تقویم قمری وجود دارد. زیرا پریود دقیقی برای هلالهای ماه نو وجود ندارد. به طور متوسط هر ماه قمری 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه و 5/2 ثانیه طول میکشد (مقادیر واقعی میتواند کمتر یا بیشتر از این مقدار باشد که بستگی به مدار ماه و تأثیرات جاذبی و گرانشی زمین، خورشید و دیگر سیارات بر کره ماه دارد). در نتیجه با ضرب کردن این عدد در 12 ماه، یک سال قمری به طور متوسط 354 روز و 8 ساعت و 48 دقیقه و 30 ثانیه به دست میآید (مقادیر واقعی سال قمری نیز میتواند کمتر یا بیشتر از این مقدار باشد).
یعنی سال قمری به طور متوسط به اندازه 10 روز و 21 ساعت و 16 ثانیه از سال شمسی کوتاهتر است. مسلمین در زمان خلافت عمر مبدأ تاریخ قمری را روز اول محرم سالی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به مدینه هجرت نمودند، قرار دادند. در تقویم قمری سال قمری را 354 روز در نظر گرفته و تقریبا هر سه سال آن را 355 روز در نظر میگیرند که اعمال آن معمولاً در ماه ذیحجه و یا ماههای بحرانی صورت میگیرد. بدین ترتیب محاسبات نجومی نشان میدهد که در سالهای 2 ، 5 ، 7 ، 10 ، 13 ، 15 ، 21 ، 24 ، 29 قمری و ... ، سالهای کبیسه قمری 355 روزه اعمال شده است.
4- محاسبات تقریبی تبدیل قمری به شمسی در سال 1381، اول فروردین برابر با 6 محرم 1423 بوده است. و اختلاف سال شمسی و قمری برابر با 42 سال میباشد. که در مواردی برای تبدیل سال شمسی به سال قمری و بالعکس میتوان نوشت:
و یعنی به طور تقریبی هر 33 سال شمسی برابر با 34 سال قمری است. به عبارت دیگر هر 33 سال شمسی، محرم در فروردین ماه خواهد بود و شروع سال قمری و شمسی با هم خواهند بود. اکنون میتوان سال شمسی را بر33 تقسیم کرده و سپس با سال شمسی جمع کنیم تا سال قمری به دست آید. و یا سال قمری را بر 34 تقسیم کرده و از سال قمری کم کنیم تا سال شمسی به دست آید. برای مثال سال 61 قمری برابر با سال 59 شمسی به دست میآید.
برای تبدیل روز و ماه قمری به شمسی و بالعکس میتوان به طور تقریبی تعداد روزهای گذشته شده از یک تاریخ قمری را تا تاریخ فعلی محاسبه نمود و با سال شمسی همان تاریخ مقایسه کرده و سپس به صورت رجوعی، میزان عقب افتادگی را محاسبه کرد. برای مثال در سال 1384، سه شنبه 11 بهمن برابر با اول محرم 1427 میباشد. به طور تقریبی اول محرم سال 61 قمری برابر با چه تاریخ شمسی است؟
تعداد سال گذشته قمری برابر با سال میباشد. در نتیجه تعداد روز را محاسبه میکنیم:
یعنی 484065 روز بین دو تاریخ فاصله است(از اول محرم 61 تا اول محرم 1427). اکنون این عدد را بر سال شمسی تقسیم میکنیم:
و یا 1325 سال و 119 روز با تاریخ فعلی اختلاف دارد. پس 59=1325-1384 و باید 119 روز قبل از 11 بهمن را به دست آورد. 11 روز بهمن+ 30 روز دی + 30 روز آذر + 30 روز آبان + 18 روز مهر برابر با 119 روز میشود پس 12 اُم مهرماه برابر 1 محرم سال 61 محاسبه میشود. اکنون برای محاسبه روز هفته میتوان تعداد روزها را بر هفت تقسیم نمود و اعشار آن را در عدد هفت ضرب کرده و جواب را از شماره روز هفته در تاریخ معلوم کم میکنیم. در مثال فوق خواهیم داشت: چون در تاریخ معلوم، 11 بهمن برابر با سه شنبه است، پس یک روز از آن کم میکنیم تا روز 12 مهر سال 59 به دست آید. یعنی روز 12 مهر سال 59، دوشنبه بوده است.
5- روش محاسبات دقیق نجومی برای تبدیل تاریخ قمری به تاریخ شمسی
در این روش با توجه به محاسبات معمول مدار ماه و در نظر گرفتن کلیه اثرات ممکن روی مدار ماه از جمله تأثیرات جاذبی و گرانشی سیارات و خورشید و زمین و اثرات حرکات پرسیشن و نوتیشن محور دورانی زمین، به طور دقیق میتوان زمان عبور ماه را از صفحه شامل زمین و خورشید محاسبه نمود. که به این زمان، زمان مقارنه ماه و خورشید میگویند. روز اول ماه را میتوان با در نظر گرفتن شرایط بحرانی هلال حداکثر تا دو روز بعد از این تاریخ در نظر گرفت (بر اساس بررسی مقدار پارامترهای رؤیت پذیری رؤیت هلال در زمان غروب خورشید یک محل).
مقارنه ماه محرم سال 61 در تاریخ 28 سپتامبر سال 680 میلادی، ساعت 17 و 7 دقیقه بر حسب زمان محلی عربستان (مکه و مدینه) محاسبه میشود. با توجه به بحرانی بودن این هلال در عربستان، بر اساس اکثر معیارهای فعلی رؤیت هلال، احتمال رؤیت (با چشم غیر مسلح) در 29 سپتامبر در عربستان وجود داشته اما در عراق (کربلا) رؤیت هلال منتفی بوده است و رؤیت به 30 ام سپتامبر موکول میشود. در نتیجه اول اکتبر سال 680 میلادی برابر با اول محرم سال 61 هجری قمری در عراق است. اما برای تبدیل به تاریخ هجری شمسی، در حال حاضر اول اکتبر برابر با 9 مهر ماه است. قبلا بیان کردیم به لحاظ تصحیح گریگوری در تقویم میلادی در سالهای قبل از 1582 میلادی، باید در سال 680 میلادی 3 روز آن را تصحیح کنیم. در نتیجه اول اکتبر 680 برابر با 12 مهرماه است نه 9 مهر ماه.
از طرفی روز ژولین، تعداد روزهای گذشته از مبدا تاریخ ژولین را نشان میدهد و از تقویمهای دقیق محسوب میشود. اگر روز ژولین اول محرم 61 و روز ژولین اول محرم 1427 را پس از محاسبه از هم کم کنیم، تعداد روزهای گذشته شده بین این دو تاریخ به دست میآید:
اکنون برای محاسبه روز هفته میتوان تعداد روزها را بر هفت تقسیم نمود. اعشار آن را در هفت ضرب کرده و جواب را از شماره روز هفته در تاریخ معلوم کم میکنیم. در مثال فوق خواهیم داشت: چون در تاریخ معلوم 11 بهمن برابر با سه شنبه است، پس یک روز از سه شنبه کم میکنیم تا روز هفته 12 مهر سال 59، دوشنبه به دست آید. به همین ترتیب، محاسبات مشابه انجام شده است که نتایج و خلاصه محاسبات را در جدول شماره یک، جدول شماره 2 و جدول شماره 3 میبینید.
جدول شماره 1: مبدأ تاریخ هجری قمری، هجرت پیامبر اکرم به مدینه و اول محرم سال 61 مطابقت با تقویم هجری شمسی زمان مقارنه ماه با خورشید روز اول ماه قمری تاریخ شمسی روز هفته
تاریخ میلادی زمان روز ژولین تاریخ میلادی 1 اول محرم سال اول قمری 14/7/622 9 و 31 دقیقه 7/1948439 16/7/622 28 تیر سال 1 دوشنبه 2 اول ربیع الاول سال اول 11/9/622 4 و 25 دقیقه 7/1948498 13/9/622 25 شهریور 1 دوشنبه 3 اول محرم سال 61 قمری 28/9/680 17 و 7 دقیقه 7/1969701 1/10/680 12 مهر 59 دوشنبه
جدول شماره 2: مطابقت وقایع تاریخی قمری اسلام قبل از واقعه عاشورا با تقویم شمسی
واقعه تاریخی تاریخ قمری روز ژولین تاریخ میلادی روز هفته تاریخ شمسی شماره ماه ازدواج امام علی و حضرت فاطمه 1 ذیحجه سال 2 7/1949118 25/5/624 جمعه 7 خرداد سال 3 16061-
ولادت امام حسن(ع) 15 رمضان سال 3 7/1949397 28/2/625 پنجشنبه 12 اسفند 3 16052-
ولادت امام حسین(ع) سوم شعبان سال 4 7/1949711 8/1/626 چهارشنبه 21 دی 4 16041-
ولادت حضرت زینب(س) 5 جمادی الاول 5 7/1949978 2/10/626 پنجشنبه 13 مهر 5 16032-
واقعة غدیرخم 18 ذیحجه سال 10 7/1951970 16/3/632 دوشنبه 28 اسفند 10 15965-
رحلت پیامبر (ص) 28 صفر سال 11 7/1952040 25/5/632 دوشنبه 7 خرداد 11 15963-
شهادت حضرت فاطمه (س) 13 جمادی الاول 11 7/1952113 6/8/632 پنجشنبه 18 مرداد 11 15960-
شهادت حضرت فاطمه (س) 3 جمادی الثانی 11 7/1952130 25/8/632 یکشنبه 6 شهریور 11 15959-
ولادت حضرت ابوالفضل 4 شعبان سال 26 7/1957508 15/5/647 سه شنبه 28 اردیبهشت26 15777-
ولادت حضرت علی اکبر 11 شعبان سال 33 7/1959996 7/3/654 جمعه 19 اسفند 32 15693-
ولادت امام سجاد (ع) 5 شعبان سال 38 7/1961761 5/1/659 شنبه 18 دی 37 15633-
شهادت حضرت علی(ع) 21 رمضان سال 40 7/1962516 29/1/661 جمعه 12 بهمن 39 15608-
شهادت امام حسن (ع) 28 صفر سال 50 7/1965859 26/3/670 سه شنبه 9 فروردین 49 15495-
ولادت امام باقر (ع) 1 رجب سال 57 7/1968460 9/5/677 شنبه 22 اردیبهشت56 15406-
همچنین محاسبات دقیق نجومی دیگر انجام شده است که پدیدههای نجومی برای محرم سال 61 و در مکانی با مختصات شهر کربلا در زیر بدست آمده است:
- در اول محرم سال 61 فاصله زمین تا خورشید، دقیقا برابر با یک واحد نجومی بوده است (626/149 میلیون کیلومتر) و فاصله کره ماه تا زمین در اوج خود یعنی 406000 کیلومتری قرار داشته است.
- ساعت 15 و 15 دقیقه بعد از ظهر روز تاسوعا (نهم محرم سال 61)، ماه از آزیموت 112 درجه در کربلا با فاز 77 درصد روشنایی طلوع میکند(یعنی از حدود موقعیت اردوگاه عمر بن سعد و حوالی شط فرات نسبت به ناظری در خیمهگاه امام حسین (ع) ماه طلوع میکند). و 55 دقیقه بامداد عاشورا با فاز 81 درصد روشنایی، غروب میکند و آسمان کربلا کاملا تیره و تار میگردد.
- طلوع سیاره زهره در روز عاشورا (10 محرم سال61) 3 ساعت قبل از طلوع خورشید و دو ساعت بعد از غروب ماه در ساعت 3 بامداد اتفاق افتاده است.
- خورشید ساعت 6 و 7 دقیقه صبح عاشورا از آزیموت 99 درجه (حدود شرق) در کربلا طلوع میکند. و در ساعت 17 و 30 دقیقه غروب آن در آزیموت 5/260 درجه (در پشت خیمهگاه سوخته امام حسین علیه السلام) اتفاق میافتد.
- ماه در ساعت 12 ظهر روز اول محرم سال 61 وارد صورت فلکی عقرب میشود. و ساعت 18 روز سوم محرم با ورود ماه به صورت فلکی قوس، از صورت فلکی عقرب خارج میشود. ماه از روز 6 تا 8 محرم در صورت فلکی جدی قرار دارد و سپس تا روز 12 اُم محرم در صورت فلکی دلو قرار گرفته است.
- پدیده نجومی بسیار مهمی که اتفاق میافتد در روز 6 محرم میباشد. در ساعت حدود 18 ماه از فاصله کمتر از 1 درجه جنوب سیارات نپتون و مشتری (که کنار یکدیگر قرار دارند) عبور میکند.
- در ابتدای رمضان سال 60 قمری خورشید میگیرد و در نیمه رمضان نیز ماه به طور کامل خسوف میکند.
- در ابتدای ربیع الاول سال 61 قمری خورشید می گیرد و در نیمة ربیع الاول نیز ماه بطور کامل خسوف
میکند.
- بر اساس این محاسبات، امام حسین در روز چهار شنبه به دنیا آمدهاند و در روز چهار شنبه به شهادت رسیدهاند.
جدول شماره 3 : مطابقت تاریخ قمری واقایع عاشورا با تقویم شمسی واقعه تاریخی تاریخ قمری روز ژولین میلادی روز تاریخ شمسی شماره ماه مرگ معاویه 15 رجب 60 7/1969538 21/4/680 شنبه 4 اردیبهشت 59 15370
- حرکت امام حسین به مکه 28 رجب 60 7/1969551 4/5/680 جمعه 17 اردیبهشت59 15370
- ورود امام حسین به مکه 3 شعبان 60 7/1969555 8/5/680 سه شنبه 21 اردیبهشت59 15369
- اعزام مسلم بن عقیل به کوفه 15 رمضان 60 7/1969596 18/6/680 دوشنبه 31 خرداد 59 15368
- ورود مسلم بن عقیل به کوفه 5 شوال 60 7/1969616 8/7/680 یکشنبه 20 تیر 59 15367
- حرکت امام حسین به کوفه 8 ذیحجه 60 7/1969678 8/9/680 شنبه 20 شهریور59 15365
- شهادت مسلم بن عقیل 9 ذیحجه 60 7/1969679 9/9/680 یکشنبه 21 شهریور 59 15365
- به دار زدن میثم تمار در کوفه 22 ذیحجه 60 7/1969692 22/9/680 شنبه 3 مهر 59 15365
- شروع سال 61 قمری اول محرم سال 61 7/1969701 1/10/680 دوشنبه 12 مهر 59 15364
- ورود امام حسین به کربلا 2 محرم61 7/1969702 2/10/680 سه شنبه 13 مهر 59
- ورود سپاه اِبن سعد به کربلا 3 محرم 61 7/1969703 3/10/680 چهارشنبه 14 مهر 59
- روز تاسوعا 9 محرم 61 7/1969709 9/10/680 سه شنبه 20 مهر 59
- عاشورا (شهادت امام حسین) 10 محرم 61 7/1969710 10/10/680 چهارشنبه 21 مهر 59
- ورود کاروان اسیران به کوفه 12 محرم 61 7/1969712 12/10/680 جمعه 23 مهر 59
- حرکت کاروان اسیران به شام 19 محرم61 7/1969719 19/10/680 جمعه 30 مهر 59
- ورود کاروان اسیران به شام 1 صفر سال 61 7/1969730 30/10/680 سه شنبه 11 آبان 59 15363
- اربعین و روز ورود جابر به کربلا 20 صفر سال 61 7/1969749 18/11/680 یکشنبه 30 آبان 59
- وفات حضرت زینب در شام 15 رجب 62 7/1970247 31/3/682 دوشنبه 14 فروردین61 15346
- قیام مختار ثقفی 14 ربیع الاخر 66 7/1971574 17/11/685 جمعه 29 آبان 64 15301
6- روش بررسی تاریخی و روایتی با استفاده از نقل و قولها و روایتها و همچنین نتایج محاسبات دیگران نیز میتوان به نتایج نسبی دست پیدا کرد. با توضیحی که در مقدمه آمده است، نتایج این روش بر تاریخهای محاسباتی منطبق نیستند و اختلاف دارند که امری است طبیعی. ما بعضی از این نکات را با ذکر منبع در زیر آوردهایم:
1- در کتاب ستارگان و کیهان نوردی (انتشارات دانشگاه تهران 1352) صفحه 158، اول محرم سالِ اول هجری قمری برابر با 18 ژوئن سال 622 میلادی بیان شده است که حدود یک ماه عقبتر از محاسبات ما در این مقاله است (البته محاسباتی نشان میدهد که این تاریخ چندان صحیح نمیباشد). بر طبق این تاریخ اول محرم سال 61 برابر با اول سپتامبر 680 خواهد بود و عاشورا در روز دوشنبه 22 شهریور سال 59 شمسی محاسبه میشود.
2- در کتاب مشهد الحسین (چاپ شده در حلب سوریه) به نقل از دکتر آستانه اصل، عاشورا مصادف با 26 سپتامبر 681 برابر با 7 مهر ماه سال 60 شمسی در روز پنج شنبه یا جمعه اتفاق افتاده است. که محاسبات نشان میدهد این تاریخ بر 10 محرم سال 62 هجری منطبقتر است (البته برابر با روز شنبه 9 مهر 60 نه جمعه 7 مهرماه!) یعنی یک سال جلوتر از زمان واقعی در نظر گرفته شده است!
3- در کنکره بررسی عبرتهای عاشورا، مصادیق و ویژگیهای خواص و عوام (دانشگاه تبریز 20 مهرماه 1377)، از سوی سرهنگ فرهنگی بیان شد که عاشورای سال 61 هجری قمری برابر با 22 مهرماه سال 59 هجری شمسی بوده است.
4- در کتاب حماسه حسینی (جلد اول صفحه 185) آمده است: عاشورای آن وقت ظاهرا اواخر خرداد بوده است. که با دلایل علمی این مقاله، این تاریخ رد میشود.
5- در کتاب لهوف علی قتلی الطفوف (صفحه 81) آمده است: حسین در روز سه شنبه سوم ذیحجه و به قولی روز چهارشنبه هشتم ذیحجه سال 60 هجری از مکه خارج شد. اگر ذیحجه 30 روزی باشد در نتیجه عاشورا پنجشنبه و یا دوشنبه خواهد بود (وگرنه اگر ذیحجه 29 روزه باشد، عاشورا چهارشنبه و یا یکشنبه است).
6- در کتاب لهوف علی قتلی الطفوف (صفحه 85) امام حسین (ع) در روایتی به جنییان میگویند: شما در روز شنبه که عاشوراست نزد من بیائید.
7- در کتاب نفس المهموم (اثر شیخ عباس قمی) ترجمه علامه شعرانی (در پاورقی با توضیح مترجم) به نقل از حجت الاسلام سلطان زاده، عاشورا را اواسط مردادماه بیان کرده است.
8- در کتاب منتهی الآمال (اثر شیخ عباس قمی) صفحه 155، روز تاسوعا برابر با پنجشنبه 9 اُم محرم آمده است.
9- در کتاب منتهی الامال (اثر شیخ عباس قمی) صفحه 147، ورود امام حسین به مکه برابر با پنجشنبه 3 اُم شعبان سال شصت هجری قمری آمده است.در نتیجه عاشورا برابر با روز جمعه (و یا پنجشنبه در صورت 29 روزه بودن رمضان یا شوال سال 60) خواهد بود.
10- از نظر روز هفته بررسیهای فوق نشان میدهند که تمام اخبار تاریخی نسبت به محاسبات نجومی سه روز جلوتر از محاسبات میباشند. که این احتمال میرود تصحیح گریکوری در روز هفته نیز تأثیر دارد.
7- نتیجهگیری روشهای مختلف به کار رفته در این مقاله نشان میدهد که محرم سال 61 هجری قمری در تاریخ اول اکتبر سال 680 میلادی شروع میشود. و با دلایل کافی، انطباق این تاریخ با 12 مهر سال 59 هجری شمسی مطابقت دارد. لذا عاشورا و تاسوعا برابر با 20 و 21 مهرماه خواهد بود. با مطالب بیان شده در قسمت مقدمه، این نتیجه نمیتواند اختلاف بیش از 5 روز را داشته باشد. در نتیجه با یک برآورد خوب میتوان دریافت که عاشورا و تاسوعا در ابتدای فصل پائیز و در مهرماه اتفاق افتاده است.
منابع و مأخذ:
- فرمولهای ستارهشناسی برای محاسبهها: ترجمه محمود لایقی فیروزآبادی، انتشارات آستان
رضوی 1368 .
- تقویم قدس: انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی .
- ماهنامه نجوم شمارههای 84 تا 90 انتشارات شرکت زروان .
- لهوف علی قتلی الطفوف ترجمه دکتر عقیقی بخشایشی انتشارات دفتر نشر نوید اسلام قم 1381. - مشهد الحسین: دکتر آستانه اصل انتشارات حلب سوریه 2002 .
- حماسه حسینی (جلد اول): شهید مرتضی مطهری انتشارات صدرا 1381 .
- ستارگان و کیهان نوردی انتشارات دانشگاه تهران 1352.
- معانی الاخبار شیخ صدوق: ترجمه عبدالعلی محمدی شاهرودی انتشارات دارالکتب اسلامیه 1377.
- نرم افزارهای نجومی Hp3planet ، HnSky و MoonCalculator6 و ...
- لوحهای فشرده منتهیالامال، حلیة المتقین و مفاتیح الجنان از بخش رایانهای فرهنگستان قرآن کریم.