بنام مدبر شب و روز
چقدر زشت و کریه است کسانی که خود را مدیر میدانند و دوران مدیریتی خود را و چگونگی مدیر شدن خویش را فراموش کردهاند
و چرا مدیر شدن و چقدر ادامه دادهاند و... را از حافظه پاک کرده
و امروز با شعارهای شیوخیت و ریش سفیدان و... را بکار میبرند
و جوانان را بر نمیتابند و برای مدیریت آنها کلمه زود بودن را بکار میبرند.
با دولت نوگرا که استعدادهای جوانان را در عرصه مدیریت فعال کرد و شکوفا مشکل پیدا کرده و هر روز به نوعی ساز ناسازگاری میزنند.
آقایی که خود با یک دیپلم ناقص به منصب استانداری رسیدی آنروز چرا نگفتی که برای اینکار هنوز جوان هستی؟
هنوز شیخویت نداری!
وقتی تمام و کمال مدیریت یک استان را بدست گرفتی چقدر در آن سر رشته داشتی؟
برای شما زود نبود اما جوان امروزی که با یک کوله بار از تجربیات شما به کار گرفته شده نباید مدیر میشد.
همیشه باید مدیریت دست یک عده خاص دست بدست شود.
آنزمان را یادمان رفته که وقتی وزیری برداشته میشد در وزارتخانه دیگری وزیر میشد و داد همه در آمده بود که مگر قطعالرجال شده!
نه! شما وقتی به مدیریت رسیدی نه تجربهاش را داشتی نه ارث بهت رسیده بود رانتی بود که چون همای سعادت بر شانهات نشسته بود!
و از این رانت استفاده (سوء استفاده) کردی و بدون گذراندن تحصیلات دانشگاهی مدارک عالیه را گرفتی!
و به پستهای مدیریت بالاتر و.... جابجا شدنها ادامه دادی.....!!!
امروز تنها کاری که دولت نهم به انجام رساند این خواسته جوانان عزیز که نمیتوانستد وارد حلقه مدیریت بشوند وارد کرد و چه گناه بزرگی مرتکب شد!
بطوری که شما فکرش را نمیکردید این حلقه انحصاری بشکست!
شما چرا احساس سرشکستگی میکنید و دادتان در آمده است!؟
راستی حسینی بگوید! چون دستمان از رانتها بریده شده است !!! همین!
چرا دولت را به بیتجربگی و غیرکارشناسی متهم میکنید.
درد شما چیز دیگری است. رانت،رانت،رانت،......
شما که با این رانتها امروز هم در کمال آسایش و مکنت بسر میبرید کسی که قبل بردههای شما را ازتان نگرفته فقط از بیشتر آن محروم شدهاید!
حق آن بود که قبلیها را نیز ازتان بستانند؛
تا کی میخواهید دستتان بر همه چیز بند باشد و تسلط به همه چیز داشته باشید.
کی شما باید سکان مدیریت را به دیگران بدهید؟
بعد از شما چه کسانی باید این کشتی را هدایت کند؟
حتماً فرزندان دلبند و ننر و... شما؟
نه آقا در این کشور کسی جای تو را میگیرد که هیچگاه بفکرت هم نرسیده!
آنکس که نان از بازوی خویش خورده و عرق جبین ریخته!
هر چند شما کیسههای خود را پر کردهاید و حتماً هنوز میکنید!
کسی مثل شما حق ندارد که بر همان روش اسلاف و غیرکارآمد شما ادامه بدهد.
یادمان نمیرود که هدفمند کردن یارانه(سوبسید)ها در قانون برنامه سوم و چهارم توسعه بوسیله همین شما اجرایی نشد چون زیان سیاسی و مدیریتی و اقتصادی شامل حالتان میشد هنوز هم میشود پس باید دادتان در آید که این طرح باز هم اجرا نشود ولی همه میدانند که این طرح لازم است و باید اجرا شود؟
اما کی؟
اگر به شما باشد تا ابد نباید اجرا گردد !
چون همیشه یا انتخابات است یا یک مسئله دیگر یا هر بهانه دیگر، مهمترین علت آن همان زیان اقتصادی است که به رانتهای پیش ساخته شما وارد میشود.
شما امروز لازم بود که تجارب خود را در اختیار جوانان قرار دهید و همهاش بفکر رانت نباشید،
کمی هم بفکر دیگران باشید، اگر اجرای آن باعث زیان سیاسی است این دولت که مصمم به اجرای آن است بگذارید صدمه بخورد،
مهم این است که مملکت صدمه نخورد.
اگر راست میگوید مردم صدمه میخورند پس راهکار بدهید.
چرا راهکار شما همین طرح است؟
چرا اجرا کردن آنرا صلاح نمیدانید؟
راهکار دیگری که ندارید فقط اجرای آنرا بد میدانید؟
خودتان که اجرا نکردید؟
دیگران هم اجرا نکنند؟
پس چه از این راهکار؟
بهتر است که کلاه خود را قاضی کنید و دست از این شعارهای عوام فریب بردارید و قدم در راه راست نهید و دولت را یاری کنید که این طرح را به بهترین نحو اجرا کند.
مهارتهای خویش را هم سخاوتمندانه در اختیار جوانان این مملکت قرار دهید خواهید دید که کاری خواهند کرد کارستان و کشوری خواهند ساخت گلستان خیلی هم نگران نباشید البته نگران مردم باشید فقط شعار ندهید همت کنید اختیار بدهید به جوانان
شیوخیت در مدیریت و... را به گذشت زمان بسپارید شاید که فرجی حاصل گردد اگر دلسوزید اگر نه باز بر همین طبل توخالی خود بکوبید.
شما بقولی آردهای خود را بیختهاید باید الکها(غربیلها) را هم بیآویزید.
بنام خدا
در زمانهای که دشمن به خفت و خاری دچار شده است و لنگ،لنگ میکند باید یکی از توجههایی که داشته باشیم اینکه با همه قدرتی که در خود میبینیم؛
اولاً مغرور نشویم که هرگاه مغرور شدهایم ضربه خوردهایم؛
در ثانی همیشه به تاکتیکها و تکنینکهای دشمن و در اصل فتنههایش توجه کنیم،
خلاصه سخن اینکه هیچگاه دشمن را زمینگیر تصور نکنیم حتی اگر زمینگیر بود.
دشمن مستاصل و زمینگیر حقیقی هم میتواند فتنهانگیز باشد.
برای مثال صهیونیزم جهانی با اینکه در همه زمینهها دچار شکست شده و در لبنان از حزبالله سیلی محکمی خورده است هر روز ناچار به عقب نشینی است بطوری که روزی اسرائیلی که ادعای دولت بزرگ یهود از نیل تا فرات داشت امروز لابد شده که بهمان اسرائیل کوچک هم راضی شود این یک پیروزی بزرگ است اما یادمان باشد که پیروزی نهایی نیست.
نفوذ صهیونیست در آمریکا و اروپا و تاثیرات سیاسی و ... در این کشورها با اسرائیل میباشد که غیر قابل انکار میباشد.
توطئه حمله به افغانستان و عراق را پی ریزی کردند و آمریکا را با بزرگترین مشکل جهانی روبرو ٬ چهره بوش بدبخت ٬ را بعنوان منفورترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا نمودند نقشه بعدی آنها جا عوض کردن است بدون تغییر سیاست اوباما را جای مککین قرار دادن نمیتواند نشان دهنده تغییر استراتژی آمریکا باشد.
چرا که این یک تاکتیک است که با عوض کردن شخص و حزب چنین نمایش میدهند که وضعیت تغییر خواهد کرد شاید تغییرات جزیی به ناچار انجام گیرد ولی اینها قرار نیست برای جهان و ما موثر باشد حتی برای مردم آمریکا! سیاستهای نظامی و اقتصادی آمریکا به بنبست رسیده پس ناچار باید تغییر کند.
و این سخن چامسکی که آمریکا تک حزبی است اشتباه نکید؛ واقعیت غیر قابل انکار جامعه آمریکاست هرکس بیآید باید مطیع اسرائیل و سیاستهای صهیونیزم باشد.
سی سال از انقلاب شکوهمند ایران میگذرد و دشمنی آمریکا با ایران بصورتهای مختلف بروز کرده است، محاصره اقتصادی، ماجرای صحرای طبس، جنگ تحمیلی، بلوکه کردن اموال ایران، سقوط هواپیمای مسافربری و ...... ماجرای دروغین هستهای و بازی حقوق بشر؛ خیال نکنید اینها فقط با مردم ایران چنین رفتاری دارند هر کشوری که مردمی است و سیاستهای آمریکا را پیاده نمیکند یا زیر سلطه او نیست با همین موارد روبروست.
فرق ما با دیگر کشورها در مقاومتی است که از خود نشان دادهایم و آمریکا را در همه زمینهها با شکست روبرو کردهایم.
آمریکا بخاطر این قافیه را در سیاستهای خود علیه ایران باخته چون ایمان و دین را نمیتواند در محاسبات خود وارد کند تازه وارد هم بکند باید کوتاه بیاید راهی ندارد سلاحی برضد آن ندارد.
ما چه باید بکنیم؟
آنچه که در این مقال در پی بیان آن هستم جواب به این سوال است ما در این دنیای بلاواشو چه سیاستی را باید پیگیری کنیم.
اگر ما خواستار عزت هستیم و اگر نخواهیم زیر سلطه آمریکا و بلوک شرق و غرب باشیم!
که هستیم.
باید راه رفته را طی کنیم وگر نه همان خواهیم شد که در سال1332 شدیم.
آمریکا چون حکومتی حامی اسرائیل دارد٬ در اصل خود صهینویست است و غرب هم همینطور لذا در دشمنی آنها با اسلام و مسلمین شکی نیست.
پس هر اقدامی بر علیه آنها بتوانند انجام دهند کوتاهی نخواهند کرد،
شک نکنید، اگر نمیکنند٬ نمیتوانند آنچه را که از دستشان بر میآمده و بیآید مضایقه نخواهند نمود.
پس باید برای خودمان یک استراتژی تعریف کنیم و پایهها و اهداف آنرا مشخص و در تحکیم آن بکوشیم.
آنچه که گاهاً و بعضاً غفلت میشود اینکه نتوانستهایم این تعریف را ارائه دهیم، بدتر اینکه در بین خودمان یک شکاف ایجاد میکنیم و آنقدر روی اختلافها تکیه میکنیم که یادمان میرود هزاران برابر اختلافها با هم توافق داریم.
البته این یک استراتژی دشمن است که در کشور پیاده شده و ما بجای اینکه در برابر دشمن روی یگانگیها متمرکز شویم برعکس عمل کنیم ، سرگرم اختلافها و ایجاد شکاف باشیم و غافل از دشمن مشترک.
اگر با هم اختلاف دیدگاه داریم که باید داشته باشیم در مسلمانی و حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی و قانون اساسی و ..... که اختلاف نداریم، دشمنان ما به هیچ گروه و دستهای دلبستگی ندارد بر عکس آن دلبستگی گروه و افراد به دشمن یک خطای بزرگ است.
این دلبستگی نشان دادن برای چپاول و غارت و استعمار مملکت است گروههایی که باعث میشوند دشمن به آنها دل خوش کند باید در رفتار و کردار و گفتار خود تجدید نظر کنند و یا اینکه مردم تکلیف خود را با این افراد روشن.
چون تعدادی از افراد گروهایی را پایه ریزی کردهاند برای تقدیم کردن مملکت به دشمن ولی بقیه گروههایی که با این اهداف ایجاد نشدهاند و حتی برعکس بنیان نهاده شدهاند باید بین خود و این افراد و دشمن بیرونی ابتدا یک شکاف و خندق بسازند سپس با هم به رفع موانع بپردازند چگونه یک گروه بدون مشخص کردن این مرز با دشمن میتواند مردمی باشد اگر سخن شما با دشمن یکسان شد باید در خود شک کنیم امام راحل فرمودند هرگاه دشمن با شما شد و ازتان تعریف کرد بدانید که اشکال دارید.
اینکه گروهی در حمله آمریکا به افغانستان خواستار دوستی با طالبان شود و بر عکس در حمله آمریکا به عراق همراه آمریکا شدن، مشخص کنند کوته بینی آنهاست و یا اینکه کم عقلی و خدای نکرده در دامن دشمن بودن اگر آخری باشند باید ترد شوند.
دیدیم که بسیاری از اینها بخاطر همین کودنبازیها از طریق مردم کنار زده شدهاند ولی با تغییر منش و تعریف درست تعدادی از این افراد دوباره مورد رافت مردم اما اگر بخواهند دوباره اشتباه قبلی را تکرار کنند و یا هدفی دیگر جز سخن خویش پی گیرند بدانند که اینبار سیلی سختی از ملت خواهند خورد که دیگر نخواهند توانست بلند شوند.
آنها که با شعار تساهل و تسامح با دشمن ساختند ولی با گروه برادر خود نه! نیاید در خود شک کنند؟
آخر این چه نوع تساهلی است که شامل دشمن میشود ولی شامل دیگران نمیشود؟
این روش پیامبر (ص) و علی علیه السلام بود؟
با همین شعارها نبود که شکاف بین خود را آشکارتر ، عمیقتر و شکاف بین خود و دشمن را هموارتر، نااشکارتر کردید؟
اینها که در چندین آزمون ملت نمره نیاوردهاند نباید در نوشتههای خود و گفتار خود و حتی اهداف خود تجدید نظر کنند؟
آیا نباید این درسها را آویزه گوش خود سازند؟
اگر نه!؟ یا مریضند، یا مغرض. در هر حال مردم خود جوابشان را خواهند داد.
شاید این پیام الهی که مکر شیطان بسیار ضعیف است ولی کسانی که همین مکر کوچک را میپذیرند و همراه شیطان میشوند بزودی خود از شیطان جلو میزنند در اینجا کاربرد داشته باشد.
در زمانه کنونی ما باید بر اهداف خود یکصدا پافشاری کنیم و به هیچ عنوان کوتاه نیایم، اگر بخواهیم به اهداف بلندمان برسیم و سربلند شویم، انرژی هستهای کشور را بجایی برسانیم در تکنولوژیهای نو و هایتک پیش برویم باید بدانیم که نباید از هیاهوی دشمن بخود ترس راه دهیم و در جابزنیم و یا خدای نکرده عقب بنشینیم.
دشمن باید بفهمد که راه نفوذی در بین ما پیدا نخواهد کرد!
باید در عمق اهداف دشمن نفوذ کنیم! تا نتواند راه نفوذی در بین ما پیدا کند نباید تنگه را رها کنیم که دشمن دوباره از جایی دیگر بر ما حمله کند.
درست است که در همه جبههها دشمن زمینگیر و فشل شده؛ اگر هر تنگهای را ما فراموش کنیم او از همان جا نفوذ میکند.
تنگه فرهنگی بزرگترین تنگهای است که دشمن به آن چشم دوخته است.
گروهها باید اهداف خود را روشن کنند و مرز بین خود و دشمن آشکار و نمایان و عمیق نمایند تا مبدا برای دشمن محل پرش از آن پیدا گردد؛
بر عکس باید عمق شکاف بین خویش را آنقدر هموار کنیم که کمتر دیده شود.
هر نفوذی باعث هدر رفتن انرژی شده و ما را در رسیدن به اهداف عالیه عقب خواهد انداخت.
اوباما یا مککین چه فرق میکند همانطور که برای ما کارتر و ریگان و بوش پدر ؛ بوش پسر و بیل کلینتون فرقی نداشت!
بازی زمانه یکی را بجای دیگری قرار میدهد اگر این حزب منفور شد دیگر حزب میآید فقط همین سیاست که عوض نمیشود فرد عوض میشود خط ادامه دارد این مائیم که نباید گول این حرفها را بخوریم بخصوص این شعار خیلی بچگانه و بی خردانه است که با رویکار آمدن اوباما خاتمی هم......
چقدر مقایسه اشتباه وغلطی این حرف دارد و بدتر پیام غیر شفاف و گمراه کننده.
ببینید باراک اوباما اول در فکر تغییر است (همان شعاری که داد )یا بفکر نجات اسرائیل!
این اسرائیلها در همه صحنهها شکست را متحمل شدند و مشکلات اقتصادی و .... آنها را در حال نابود کردن است حالا راهی جز مذاکره برایشان نمانده این مذاکره برای مقاصد خودشان است نه برای اهداف ما تقریباً این یک اشتباه است که مذاکره را راه حل خود بدانیم
راه حل ما مقاومت است و مقاومت.
البته این به این معنی نیست که مذاکره نکنیم!
آنهایی که سیاست و روابط و دیپلماتیک میدانند مفهوم مذاکره را درک میکنند نباید مذاکره بین دو کشور را مثل مذاکره بین دو فرد دانست که میخواهند اختلاف خود را بر طرف کنند چون این حل اختلاف در سیاست جای دیگری حل میشود.
مفهوم مذاکره در سیاست یک نوع سازش هم معنی میدهد که باید در مذاکره سعی شود که دچار غفلت نشویم.
من میدانم که مجلس و دولت مردمی در چنین مواردی هیچ اختلافی ندارند ولی گاهاً مسائلی را میبینیم که انرژی دو طرف را بیجهت هدر میدهد که جای تاسف دارد بهتر است که در چنین مشکلاتی راههای کم هزینه را پیدا کنند که دشمن طمع به اختلاف بین آنها ندوزد و دشمن را ناامید از هردو کند.
هنوز در فکرم که یک عده که خود را دانشمند میدانند و عملکرد دولت را هر روز سیاه جلوه میدهند و خود را دانشمند مینامند نه اینکه باشند.
یکبار
فقط یکبار به عملکرد خود نگاه یا نیم نگاهی نمیاندازند؟
آقای حسین عبدهتبریزی که خواستار تنش زدایی و رابطه با جهان استکبار هستی
و همین چند وقت پیش در دولت جدید و قبلی رئیس بورس بودی و کارهای دولت را سیاه میبینی
اگر راهکاری داری بهتر است که رو کنی
و اگر نداری بهتر است به کارنامه کارهای خودت نگاهی بیاندازی
شما در بورس من نمیدانم چه عملکردی داشتی یعنی بهتر است که اشاره نکنم!
ولی میدانم که بودن در هیئت مدیره شرکت سهام طلایی استان کرمان بسیار موفق بودهای!!!!
که بهتر است جوایز ملی و جهانی را به شما یکجا و جایزه نوبل اقتصاد را هم امسال گرفته و به شما تقدیم دارند!!!
چرا که این شرکت جز کلاه گزاری بر سر صدهاهزار ایرانی و کرمانی چیزی انجام نداشته
اگر این نوع عملکرد شما باشد که هست
و میدانیم فعالیتهای دولت احمدی نژاد در یک لحظه طومار دزدیهای شما را بسته شاید چنین تاختن بر دولت درست باشد اما بهتر است که رویش اسم دلسوزی نگذارید
بلکه سیاه نمایی برای برگشتن بر سر کار خود و یا بهتر است بگویم دزدی های قبلی بگذارید که درست باشد.
ولی شما از دوران هاشمی و رانتهای کارگزارانی و .... این سهام طلایی را راه انداختید و هیچ گاه هم سودی به مردم ندادید چه در درخشانترین دوران دولتهای اقتصادی و یا در دوران دولت خاتمی و هم اکنون و شما کی ....؟
برای مردم جواب دادهاید؟
شما کی روشهای اقتصادیتان درست از کار در آمده است؟
از شما ها جز این هم انتظار نیست تا بودهاید کارنامهتان درخشش نداشت که هیچ سیاه هم بود
نمونهاش بورس است و شرکت تعاونی سهام طلایی که نه مجمع عمومی دارید و نه معلوم است سودها و اصل پولها در چه مسیری و... هزینه کردهاید!
آیا بعد از 12 -13 سال یکبار بطور روشن بیلان دادهای؟
و آقای ستاری فر شما که عملکردت در ریاست سازمان مدیریت پیش روست
از اول آمدنت تا انتهای رفتند چه کردی؟
شما که باید دولت را کوچک میکردی در پایان دوره ریاست نه اینکه دولت را کوچک نکردی
بلکه سازمان گرامی خودت را بیش از ده برابر بزرگتر کردی البته کاش کارش را برتر میکردی!
فقط تعداد نیروهای آنرا افزایش دادی
و عملکردش را وارونه کردی و سیاه!
حالا چطور شد که همه کارهای دولت فعلی سیاه است و کار شما٬
هیچی؟
شما حق داری فقط بگویی من این کارهای برجسته را در زمان مسئولیتم خوبتر از قبل انجام دادم با شاخص بگو
البته از نوعی که من نوشتم نیاز نیست بگویی که پروندهات بروشنی پیش مردم است
با اجرا نکردن اصل 44 یا واگذاری کارخانهها و شرکتهای دولت به مدیران خودش با ثمن بخس
کاش روشن و واضع میگفتید که چه مرگتان است
اگر منظورتان مردم است که شما در دوران مسئولیتتان آنها را سیاه بخت کردید
و بهشان بیتوجی و گاهاً لشکر قابلمه بدست تعبیر فرمودید
آقای شیرکوند معاون وزیر اقتصاد!
شما هم ظاهراً یادت رفته که چقدر عملکردتان در زمان نه چندان دور در پیش روست
انتظار است که شما هم پرونده کاری خودت را ورق بزنی ببینی سخنانی که در زمان مسئولت از رادیو تلویزون خورد مردم میدادی
با توصیههای کنونی ات همخوانی دارد؟
ما که نمیبینیم شاید شما می ببنید؟
ای کاش ما این سخنان را از زبان اقتصاد دانهایی می شنیدیم که در کرسی درس بودند
آنها که خود دستی بر آتش نداشتند قابل پذیرش تر بود
ولی آنها خود می دانند که در عمل خیلی از تئوریها نه قابلیت اجرا دارند نه صلاح اجرا.
و همیشه بر این اصل تکیه دارند که تصمیم آخر را سیاست می گیرد و اقتصاد راهنماست.
حالا این بر کرسی نشینان درس اقتصاد دانشگاه که هیچگاه در عمل خرابکاری نداشتهاند یعنی عملی نداشتهاند اینقدر انصاف دارند که مسائل تئوری اقتصاد همه درست قابل پیاد کردن نیستند
و جهان غرب نمونه در پیش روست.
ولی شما که خود روزی در سر کار بودهاید و بعضاً هماکنون نیز هستید چطور شده است که اینقدر از جاده انصاف بدور افتادهاید
و هیچ نه راهکار میدهید و نه عملکرد خودتان را مد نظر
آنگاه همه چیز را سیاه مشاهده میکنید
همه میدانند برای یک مسئله کوچک اقتصادی راهای برون رفت بسیار دارد و هر کس روشی را میپسندد یا بهتر میداند
ولی یک عده از شما فقط برای دو روز دنیا و بر سر قدرت رفتن و دوباره بر گشتن برای آن رانتهای قبلی یاد گرفتهاید بگوید این روش غلط است
آنهم از نوع مطلقاش
ای کاش برای حل مشکل راه حل هم میدادید
یا مثال میزدید
یا زمان خودتان را بازگو میکردید
آیا اجرا نکردن برنامههای پنج ساله عملکرد شما نیست؟
آیا هدف مند نکردن یارانهها برای باقی ماندن بر اریکه قدرت از شما نیست؟
آیا خلاف برنامه کوچک سازی دولت بزرگ کردن شرکتهای دولتی و افزایش حجم هزینههای آن از شما نیست؟
پس میتوان گفت که شما هیچگاه برای مردم دلسوزی نکردهاید
و امروز هم برای خودتان دل میسوزانید.
یا رب
گرگها! ای حملهوران شب،ای غارت کنندگان گلهها!
ای سوءاستفاده کنندهها از تاریکی خزیده در پایان روز
ای گرگها!
در پوست گوسفندان چپیده، ای بیرحمهای دندان تیز کرده
باز هم چشمان خشمناک پر از برق را برای که نشان میدهید
چنگالها، تیز و براق همچون برق شمشیرها در میدانهای نبرد.
صدای درهم فشردن داندانها در دندههای ضعفها
ما شما را به مبارزه میطلبیم؟
این را داشته باشید در نظر! هرگز
لیک، چوپانی میکنیم گله را، دفاع میکنیم سخت از خود، از اموال و حیات خویش.
میدانیم که شما نمیتوانید رحم داشته باشید.
نیازی نیست خود را مهربان نشان دهید.
ما شما را شناختهایم، سالهاست که این گرگ با گله آشناست،حال هم گله.
درک کردهایم با پوست و خون خویش از عمق درک با عقل خویش.
هنوز!
هنوز سوزش زخم دندانهای شما را در گردههای خود احساس میکنیم و درد آنرا.
فراموش!هرگز!
چگونه؟ این درد جانسوز و فشار استخوان شکن را از یاد ببریم؛هرگز!
ما همچنان در پی آنیم که چرا بر ما اینهمه لطمه و ضربه وارد کردهاید.
کشتههای خود را بیاد میآوریم، زخمهای خود را، ددمنشیهایت را.
گرگها!
ما شما را فراموش نخواهیم کرد.
برای فرزندانمان هم شما را رسوا میکنیم؛ مشخصات شما را به آنها گوشزد میکنیم، شما نشانهای بسیار دارید.
بوی از حقیقت نبردهاید.
دروغگو هستید.
هیچ به گفتههایتان عمل نمیکنید.
گرگها!
شما برای خود حق ویژه قایل هستید.
حق وتو .
حق حق کشی در همه زمینهها.
شما خود را برتر میدانید.
شما با شعار حقوق بشر؛ بشر را نابود میکنید.
شما روزی برای نابودی ترویست به مملکتی حمله میکنید، سپس با همان تروریست پشت یک میز مذاکره کرده و نسکافه نوش جان.
شما برای پیدا کردن سلاح کشتار جمعی کشوری را اشغال میکنید با همان سلاحها مردم را کشتار میکنید.
شما خود اولین کشار کنندگان هستید.
شما خود تروریست پرور هستید.
کسی که منافع مردمش در غارت شما قرار دهد دوستتان است و گر نه دشمن اوید.
شما خود را مالک جهان میدانید.
دوست شما دوست مردمش نیست.
شما فقط به ناو و سلاح میبالید و شاخ و شانه میکشید.
هر کس به شما ضعف نشان ندهد عقب میروید و برعکس پیش.
شما در نزد ما رسوا هستید.
دنبالچههای شما و دنبالههای شما را هم میشناسیم.
همانها که همیشه از هیمنه شما تعریف میکنند و مردم را از شما میترسانند.
همانها که دوستی با شما را بهشت میدانند.
همانها که ایرانی را ناتوان میشناسانند ؛ که باید همیشه دستش دراز پیش شما باشد.
ما باور داریم که شما مروت ندارید.
تاریخ! بخاطر بسپار، رابطه گرگ و میش ممکن نیست. هست؟
هرگز!
گرگ نمیتواند گوشت نرم گوسفند را ببیند و دهان ببندد. هرگز!
یادمان باشد!
هرگز! گرگ در دوستی راستی ندارد.
یا غفار
(قبلاً بخاطر طولانی بودن این مقال که ناچار به بیان بودم معذرت میخواهم ولی به خواندن آن میارزد)
وقتی میخواستیم از غرب و سیستم آن بنویسیم و گوشهای از آنرا نمایش دهیم تا خانواده و بی اخلاقی و... پیش میرفتیم
چون فرهنگ غرب و لیبرالیسیم توی این مایهها چیزی برای گفتن نداشت هرچند که باور داشتیم در بقیه چیزها هم بیخاصیت است.
شاهکله اقتصاد آمریکا بود و بنگاههای اقتصادی و کلمه سرمایه و سرمایهداری حرف اول و آخر غرب برای تسلط بر همه چیز.
وقتی فکرش را میکنیم میبینیم توی چنته هیچ نداشته ولی آنقدر داشتههای تقلبی خود را آواز میدهند که چشمها و گوشها را کر و کور کردهاند و خیلی را که چه عرض کنم بسیاری بطور چشمگیر شیفته و اله خود کردهاند( چرا ما برای چیزهای که داریم و بسیار هم درست و صحیح هستند تلاش نمیکنیم برای عرضه نشان از نوعی خود کم بینی است) بعضی آنقدر دلباخته این نظام شدهاند که هر شب خود را در آن عوالم خواب میبینند و بهشت را آنجا و دیگر جاها جهنم و اداره جهان را جز آن غیر ممکن میپندارند زهی خیال باطل.
در اولینها اشاره کردم که چه کردند اشاره به جنگها و خونریزیهایی که کردهاند و استفادههای ابزاری از همه چیز برای دستیابی به همه چیز.
روزی که دکتر احمدی نژاد افسانه هلوکاست را بعنوان سوال در برابر غرب قرار داد چگونه از جواب منطقی باز ماندند و روی به شانتاژ و هوچگری مثل همیشه آوردند چون این سوال یک بیداری جهانی را شروع میکرد و تمام کاسهکوزههای غرب را بر سرشان خراب میکرد بناچار باید چنین میکردند و بد به حال کسانی که این نوع برخورد با غرب را غلط میدانستند که چون اکثریت به آن تن دادهاند نباید مطرح کند و سخن حق را نباید گفت
و این همان منطق زورسالاری است که با منطق عاشورا که به ما رسیده به هیچ وجه تطابق ندارد
حق با اکثریت است هر چند در غرب یک شعار برای فریب است و هیچگاه آنرا عمل نکردهاند ولی میتوانستند مثل یک چماق بر سر دیگران فرود آورند حق حق است میخواهد اکثریت داشته باشد میخواهد نداشته باشد حتی اگر اقلیت هم نداشته باشد
این غرب و این شعار زیبا را برای سواری میخواهد و بس.
کلیسای غرب وقتی گالیله را بخاطر کفر گویی محاکمه کرد و وادار به توبه نمود وقتی که این دانشمند از درب کلیسا برون میآمد و شرمنده این دستگاه و این سیستم بود همانطور که سر پایین داشت به زمین گفت من توبه کردهام که زمین مرکز جهان است و نمیگردد
زمین که توبه نکرده و میچرخد. حق که گردش زمین است که با گفته ما عوض نمیشود چه همه جهان بگویند میچرخد چه بگویند نمیگردد آیا زمین به آن هم گفته اعتنا میکند.
در انتخابات ما حق حکومت را به یک فرد یا گروه می دهیم ولی این به معنی حق بودن نیست و همچنین به معنی باطل بودن دیگران! تفویض کردن نوعی مشروعیت بخشیدن به حاکم یا موکل است نه حق بودن. البته این راه درستی برای حکومت داری است ولی نشانه حقیقت نمیتواند باشد حتی اگر حق هم باشد دلیل بر بسط نیست.
در این میان وقتی اکثریت حق باشد اهداف درست و سریع اجرا میشود
و وقتی که بر باطل باشند سرعت اجرای باطل زیاد و کسی جلودارش نیست.
تئوری تعریف کردن همه چیز با پول (شکم) از غرب به همه جهان سرک کشید و خود را جا زد و جایگاهش را هم محکم کرد برای دمار از روزگار دیگران در آوردن.
سوال از درستی و نادرستی هلوکاست بود هرکس که آنرا سوال کند باید محکوم شود! و جریمه و زندان شود این یعنی جهان آزاد! آزاد برای تک تازی یک عده زورگو !
قانون زور و تزویر با شعار زیبای آزادی و دمکراسی.
نماد این حق و حقیقت غرب در سازمان ملل تبلور یافته!
و شاه کله این حقیقت در شورای امنیت آن!
و عصاره آن هم همان حق وتو ٥ کشور است!
٢٠٠ کشور در این جهان خاکی وجود دارند ولی فقط و فقط پنج کشور باید برایش تصمیم امنیتی و حاکمیتی بگیرند
دیگران وقتی که هر حرف خلاف این پنج کشور داشته باشند دیگر نباید سخن بگویند! چون تحمل مخالف وجود ندارد.
کجای این دمکراسی است!؟ سرکوب کردن با حقوق ویژه ، کشتن با حق خود خواسته.
دیشب از طرف ویتنام سخنان مکین که در ویتنام شکنجه شده تکذیب گردید و حتی اشاره شده که ایشان با داروهایی که برای مردم ویتنام نبوده درمان شده که ایشان زنده بماند و یکروزی سناتور شود و یک روز نامزد رئیس جمهوری از حزب خودش و ادعا هم بکند.
اما این جهان نباید از او بپرسد تو در آنطرف دنیا در یک کشور دیگر چه کار میکردی
حتماً برایشان آزادی و دکراسی هدیه میبرده که گرفتار گشتی! بی گناه! بی زبان!
چهارده سال اشغال یک کشور و کشتن میلیونی مردم بیگناه آن و هزاران فساد دیگری که یانکیهای در این مدت بر این مردم مظلوم روا داشتند که قلم از بیان آن شرم میکند هدیه آقای مکین به آنها بود!
ادعای غرب چنین است به کشوری حمله میکند با دروغ خود ساخته سپس ادعا هم دارد.
برای اشغال عراق هم میخواستند با تروریست مبارزه کنند اما امروز نشان دادهاند که ریشه ترور خودشان است و دستشان با تروریستها در یک کیسه.
بیش از یک میلیون عراقی بی گناه و بی سرپناه و دربدر از زمان سقوط صدام حسین دیکتاتور بوسیله همین یانکیها کشته شدهاند بقیه کشتهها و خسارات دیگر و شکنجه های زندان گوانتامانو و ابوغریب هم بماند.
چه کسی باید شما را برای این کشتارها محاکمه کند؟ شورای امنیت بوسیله دادگاه لاهه که بجای محاکمه بلواگران غربی عمربشیر را که بلوای آنها را خوابانده و نگذاشته دستنشاندههای آنها غرب را حاکم کنند محکوم میکند.
به هرحال نتیجه این کشتارها را همه میدانند فقط بخاطر یادآوری بیان شد چون که بقول حضرت علیعلیهالسلام در تذکر خیری است که در دانستن نیست.
امروز درست ١٨٠ درجه مواضع روز حمله عوض شده با طالبان پشت میز مذاکره می نشینند! و نسکافه نوشجان میکنند.
طالبان کیست؟
گروهی آمریکایی ساخته و پشتیبانی شده برای جنگ با شوروی
و بهانهای برای اشغال افغانستان.
روزی که طالبان تروریسم بود تمام شد!بله کارایی آنها برای حمله بود اما امروز دیگر طالبان تروریست نیست !
چون امروز طالبان مردم افغانستان که دشمن سرسخت آمریکایهای اشغالگر هستند را میکشد و تریاک که پولساز است کشت میکند
این منطق غرب است کشتن مردم تروریست نیست فقط اگر کسی دشمن آمریکا باشد تروریست هست حتی اگر کسی را نکشته باشد و حتی اگر بلد نباشد آدم بکشد او تروریست است.
اما طالبانی که مردم دشمن یانکیها را بکشد دیگر تروریست نیست! ماشاءالله رسواییها که کم نیست اما رو هم کم نیست!!!!
جهانی که غرب تعریف کرده سراسر نقص دارد و در نقض هم هیچ نقص ندارد.
اما بلندگوهای و سایتها و صداها و شعارها همه براه است
تا این بادکنک را باد کنند تا بیشتر نمایش داشته باشد
نمایشها همه مال آنهاست و اهل شعارهای زیبا و دروغ! فقط شعار! همین و بس!
کسانی که از این سیستم دفاع میکردند و میماندند به اقتصاد شکوفای! آنها اشاره میکردند
و تئوری پول(اشکمی) را مثال میزدند امروز باید سرخود را به این همه حماقت و خوشبینی و خوشخیالی پایین اندازند و کمی جلو پای خود را هم نگاه کنند که به قعر چاه غرب کنده در پیش پایشان فرو نروند.
اقتصاد سرمایه و تئوری پول امروز چهره کاملاً مخالف خود را با شعار زیبای واقعگرایی(کلمهای که این روزها از غربیها زیاد شنیده میشود) عوض کرده.
تزریق پول به سیستم سرمایهداری و بنگاههای یانکی و بانکهای صهیونیستی و سرمایهداران گاوچران در کجای این نظام سرمایهداری تا کنون تعریف شده بود که هیچ کدام از تئوریهای آنرا ننوشتند و بیان نکردند یا جرات بیان نداشتند عالمان اقتصادیشان.
اگر هر کشور بدبختی در این دنیای بیسروته و بیقانون کمکی به یک بنگاه تولیدی میکرد با شعار اشتغالزایی و یا رقابت و... به بدترین حملات این سیستم غرب گرفتار میشد!
جهان آشفته شد تئوریهای اقتصادی نقض شدند و چه وچه و..... نکنید اینکارها را بگذارید بنگاهایی که نمیتوانند رقابت کنند بمیرند و نباشند
حالا چرا خودتان به این شعار دروغتان عمل نمیکنید چرا نمیگذارید بنگاههای ورشکسته و بد مدیریت شده و سر در آخور بمیرند!!؟؟
این بادکنکها را چرا نمیگذارید بترکند؟
ما این حرفها را نزدهایم این سخن خود شماست
اما این تئوری خود ساخته را چرا اجرا نمیکنید و برای سیستمهای عدالت محور و صادق و دنیای اخلاق زهرآگین میدانستید.
اما امروز این زهر برای شما شده است دارو و درمان!؟
تازه کارشناسان این تزریق بخوانید بیتالمال بخشی به یانکیها را مسکن میدانند و درمان و جراحی هنوز هزینهها در پیش دارد و دولت باید هنوز سرکیسه را شل کند تا مبادا بانکها به روز سیاه بنشینند.
از نظر اخلاق و اجتماع و خانواده و... که همه چیزتان کشک بود ای کاش که لااقل همان کشک هم بود که نیست حالا تنها نقطه اتکا و توجیهتان هم که اقتصاد بود چون بادکنک ترکید و اگر موج بیداری کشورها جهانی شود دیگر خواب خوش برایتان نیست!
کابوسی که دیگر برایتان تعبیر شده و خوابتان را آشفته ساخته امید که بزودی شما را که جهانخوار شدهاید و جز آنرا نمیشناسید و کشتن و زورگوییتان عالم گیر گشته سَقَط شوید ! تا جهان از ظلم و بیدادتان رها گردد. با این سازمانهای دروغی و جهانی که ساختهاید و حاکمیت مطلق خود را در آن تعریف و بقیه را برده خود پنداشتهاید.
شما که خودرا پایدار میپنداشتید و ایران را هم هیچ مینگاریدید و با ساخت بمبهای اتمی و انبار کردن آنها برای خود کابوسها را رویاهای شیرین میپنداشتند ولی امروز برایتان بد تعبیر شده است و باید بدانند که ظلم دوام نخواهد داشت و تئوری پولتان(اشکمیشان) لنگش هوا رفته و باد آن در حال جا کن کردن خودش است.
و خدا بخواهد از شما کاری هم برای درمانش ساخته نیست (خود کرده را چاره نیست)
هرچند که آنقدر این چاه کنده شده عمیق است که خیلیهای دیگر بخصوص آنها که دمشان را به غرب گره زدهاند هم همراه خود به عمق آن فرو ببرد.
تئوری پول و پول پرستی(شکم پرستی) شما که روزی حرف اول و آخر میزد امروز حرفی برای گفتن ندارد و جهان سرمایهادری دارد چون دملی چرکین برجهان سرباز میکند
و تئوری پردازهای ان باید در تئوریهای خود یک بازنگری بکنند و جایی هم برای تعاریف عدالت و دولت و بستن و باز کردن و کمک کردن، واقعگرایی و حقیقت، مهربانی و اخلاق و... نیز باز کنند.
همه این تعاریف و بصورت جامع به آنجا ختم میشود که اسلام با زیبایی بیان کرده و نسخه شفاف و صادقانه و درست برای همه چیز نوشته است.
و برای اقتصاد هم ربا را سهم مهلک برای تحرک اقتصادی دیده و هیچ جایگاهی برایش برنتافته است.
بیائید و ببینید چگونه در این دین همه چیز در تعادل و با کمترین نقصها بیان شده است.