یا مقلب القلوب
سال 57 که در پایه اول راهنمایی بودم در مدرسه خیام که امروز در بلوار هشتم محرم قرار دارد درست روبروی شهرداری
و مدیر آن جناب محمد فلاح بودند
روزگار جالبی بود و تظاهراتهای مردمی بر علیه شاه به شهرهای کوچکی چون انار هم رسیده بود
هنوز خیلی سال تحصیلی نگذشته بود که مدارس تعطیل شد و تا بعد از پیروزی انقلاب که دوباره بازگشایی شد
و بعد از شروع بکار مدارس تمام کتابها با حذفیات روبرو شد که خود عالمی داشت
بیشترین تغییرات مربوط به تاریخ بود و دیگر کتابها هم این مرحله را داشتند یا متن ها با انقلاب همخوانی نداشت یا بخاطر تعطیلی ها تمام کتاب تمام کردنی بصورت عادی نداشت
در همین حال و احوال سیر میکردیم که با اولین تعطیلی برخورد کردیم که یکی از سران انقلاب شهید شده و خدا بیامرزدش اکبر فلاح که معاون مدرسه بود آمد پای تخته و گفت می گویند فردی بنام مطهری را شهید کرده اند و کلمه مطهری را چون دانش آموزان مفهوم نمی کردند روی تخته نوشت
و مدرسه بخاطر این واقع تعطیل شد.
اما یک مسئله دیگر هم داشتیم و آن سخنرانی های عصرانه بود که بعد از تعطیلی کلاسها یک سخنران که معمولا آخوند بود عصر در حیاط سرد مدرسه می نشستیم و به سخنان او گوش می دادیم و معمولا هم سخنان آنها برایمان مفهوم نبود یا حداقل برای من قابل فهم نبود شاید سال بالاترها چیزهایی می فهمیدند
در هر حال انقلاب شده بود و ما اینقدر از آن در آن سال فهمیدیم
اما سالهای بعد که ما هم بزرگتر شدیم جهاد سازندگی برای روستاها وآبادیها آمد حمام مدرسه و کلاس آموزش و ... داشت
و از همه مهمتر برق سراسری و آب آشامیدنی لوله کشی از مواردی بود که اگر انقلاب نشده بود به این زودی به روستاهای مثل محل زندگی ما نمی رسید
یا خالق
شاید یکی از چالشهای مهم خلقت انسان برای ما همین آدم است
چون وقتی خداوند آدم(انسان) را آفرید این انسان تنها حضرت آدم نبوده و در حکم اثباتی آن می توان به حوا همسر او نیز اشاره داشت که در اینجا خداوند تبارک و تعالی فقط حضرت آدم را نیافریده است.
اما یکی از انسانهای آفریده شده حضرت آدم بوده و انسان دیگر همسرش حوا بوده اینکه انسانهای دیگری نیز آفریده شده یا نه خود جوابی دیگر می خواهد که نقدا مد نظر ما نیست
پس وقتی ما از آفریش آدم سخن می گوئیم منظورمان نباید حضرت آدم باشد و در این حالت خیلی از سوالهای چالشی خلقت حل خواهد شد.
و اما این حقیر حدس قرین به یقین دارم که اسامی پیامبران در قرآن هم لزوما اشاره به یک پیامبر به این اسم نباشد
مثلا در سوره یوسف منظور همان فرزند یعقوب است اما می تواند حضرت یوسف در سوره غافر 24 او نباشد
یا مثلا حضرت موسی در سور زیادی آمده بعضی از این موسی ها می تواند حضرت موسی پیامبر امت یهود نباشد برای مثال در سوره کهف 60 به بعد یک پیامبری است با یک نفر همراهش بعنوان شاگرد و دستیار که در طلب زندگی و حیات است که به او (خضر نبی) می رسد و از او درس می گیرد و بر خلاف قولش که صبوری کند و عمل اینکار را نمی کند بنظر می آید این موسی آن موسای کلیم الله نباشد
البته اگر در دیگر جاهای قران به این موارد برخوردید که چگونه یک پیامبر آنطور بوده می توان تا حدودی این بیان را داشت که خداوند منظور از این پیامبر آنچه ما منظور داشتیم نباشد
سخن در این رابطه زیاد است.
....
یا مالک نور
شاید معنی دستی برای شما کمی نامفهوم باشد ، یا خیال کنید منظور همان باشد که در پول دادن بهم استفاده می شد تا قبل از رایج شدن کارت بانکی.
یعنی پول قرض دادن به دیگری! اما من این منظورم نیست بهتر است کمی در متن زیر فرو رویم شاید دستگرتان شود که یعنی چی؟
چندین سال قبل در شهرمان نانهای کرنو سنتی که با هیزم پخت می شد بوسیله یکی از خوشفکران به راه افتاد و از طرف مردم هم استقبال خوبی صورت می گرفت و در این نوع پخت ابتدا مقدار مناسبی هیزم در تنوری مخصوص سوزانده شده و بعد از اینکه به اندازه کافی گرم شد و هیزمها همه کامل سوخت شد و دیگر جزء آتش زغال وجود نداشت به قول معروف آتش غل بدون دود و شعله بود مقداری قلوه سنگ در درون آتشها رها می کنندبعد از مدتی چانه خمیر را روی این سنگها میریزند و درب تنور کرنو گرفته شده و محل ورود هوا از قسمت پائین تنور نیز مسدود میشود و حدود کمتر از یکساعت بستگی به مقدار حرارت کمی کمتر یا بیشتر نانها کامل پخت شده را از تنور کرنو خارج می کنند و این نان معروف شده به نان زغالی و شبیهه این نان را با دستگاه هم تولید می کنند که از گاز یا گازوئیل گرم شده و تمام اجزاء آن فلزی بوده و گرما از طریق مشعل در زیر صفحه قرار گرفتن نان و در روی آن بدون محافظ و مستقیم بر روی خمیر گرما ایجاد کرده و نان پخته می شود چون این دستگاه در زمانها قدیم وجود نداشته نان کرنو همان نان زغالی معروف امروز بوده و چون این نان دستگاهی به کرنو شهرت گرفته نان کرنو سنتی به نان زغالی تغییر نام پیدا کرده است.
اما مسئله اینجاست که این نان سنتی که با حرارت بدون آتش سوزان و گرمای داخل تنور که قبلاً تولید شده و فضا و سنگها را گرم کرده در این محیط در بسته با مدت تقربیا زیادی کامل پخته می شود(شبیه به فر) اما نان کرنو ماشینی در محیط نیمه باز چون دودکش ان باز است و زیر صفحه گردان و ... و با مقداری گرمای مستقیم و غیر مستقیم حدود 20 دقیقه پخته می شود این نان نه دارای طعم خوبی است نه پخت درستی دارد و بالاخره مردم هنوز به عشق آن نان کرنو قدیم می خورند و چون نان تافتون هم که اصلا درست پخت نمی شود و اصلا نمی شود نگهداری کرد و تازه آن هم قسمتی کمی از آن خوردنی است بقیه آن سوخته یا خمیر است لذا نان کرنو ماشینی هنوز از این نان بهتر است و مورد اقبال!
اما نان کرنو سنتی که با تنور گلی و آنچه گفته شده و در مدت بیشتری پخت می شود هم دارای طعم نان است هم مدت زیادی ماندگاری داشته و زود بیات نمی شود در فریز که می شود مدت طولانی نگهداشت.
با اینکه قیمت این نان در زمان تولید بسیار گرانتر از نان دستگاهی بود اما طرفداران زیادی داشت با همه این توضیحات یکباره بهداشت این نانوایی های سنتی را غیر بهداشتی اعلام و فرد مورد نظر را از تولید این نان منع و ناچار ایشان دیگر ادامه نداد.
و امروز مردم برای این نان ناچار از بعضی خانه ها که آنرا تولید می کنند در حجم کم یا از شهربابک تهیه می کنند .
سوال پیش آمده برای من این است نانی که وقتی می خوری لذت می بری انرژی میگری دارای طعم نان است و.... غیر بهداشتی است؟
و نانی که با آتش گازوئیل تولید شده و روی آهن و فلز و نه مزه دارد نه طعم و نه انرژی و نیمی از آن خمیر و نیمی از آن سوخته بهداشتی است؟!!!
آقایان و خانمهای بهداشت به ما بگویند در کدام آزمایشگاه به بهداشتی بودن آن نان و غیر بهداشتی بودن این نان بر خلاف ذائقه مردم و ماندگاری نان و طعم نان و ..... پی برده اند. ما را هم آگاه کنید؟!
به این عمل بهداشت کلمه دستی بکار می رود!.
یعنی در شهر ما کاری که بصورت عمد و خلاف واقعیت و حقیقت صورت گیرد دستی می گویند.
حالا چه دستی در کار است که این کار دستی توسط بهداشت صورت گرفته و برای نانهای بی کیفیت دستگاهی کرنو پروانه بهداشتی صادر شده و برای نان سنتی انجام نمی شود یک سوال بزرگ برای حقیر شده است.
امیدوارم که این درد دل حقیر مورد توجه قرار گیرد و اسناد غیر بهداشتی آن و بهداشتی این نان از بوته خارج شود و مسئولین زیر ربط اقدام شایسته و در جهت سلامت مردم صورت دهند.
و ما را از دستی نبودن این کار آگاه سازند.
یا قدیم الاحسان
چون پیشخوانهای دولت بجای تسریع در امور خود شده اند یک اتاق اداری و صاحب امضا در خارج ادارات لذا این نا همخوانی کار و هدف را به یک کاراز گذاشتیم تا امور آن اصلاح شود شما هم با پیگیری لینک آن و یک امضا ما را در رسیدن به حل مشکل کشورمان ایران یاری کنید
جناب آقای زارعپور
وزیر محترم وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات
جناب آقای سبحانیفر
مدیرعامل محترم شرکت ملی پست
با سلام
متأسفانه پیشخوانهای دولت، یک خوان در هفتاد خوان انجام امور دولتی شدهاند. در ابتدای شروع به کار این پیشخوانها، قرار بود که کارهای اداری مردم را سامان داده و انجام امور را برای مردم سهل و برای دولت در مسیر صحیح قرار دهند. بر اساس این هدف آنچه باید مشاهده میشد، انجام صفر تا صد امور اداری توسط این دفاتر و کوتاه کردن مسیر کاغذبازیهای اداری بود، اما اکنون خود این دفاتر نیز به یکی از مراحل امور اداری تبدیل شدهاند.
برای نمونه، اگر شما متقاضی خرید اشتراک گاز باشید باید خودتان به اداره گاز مراجعه کنید، سپس برای پرداخت هزینه اشتراک به بانک مراجعه کرده و بعد هزینه پیشخوان را نیز در یکی از دفاتر آن و پس از معطلی در صفهای طولانی بپردازید. این اوضاع نابسامان بسیار عجیب و غیرقابلدرک است و برای ارباب رجوع سئوال پیش میآید که فلسفه ایجاد پیشخوانهای دولت چه بوده، اگر کمکی به تسریع اجرای امور دولتی و دفتری نمیکنند؟
اگر قرار باشد که اربابرجوع (مردم) امور بانکی و اداری را خودشان انجام دهند و بعد مبلغی هم بپردازند، پس وجود دفاتر پیشخوان به چه علت است؟ اگر امور اجرایی دستگاههای دولتی اینترنتی است، دیگر هر فردی باید بتواند در منزل کار خود را در اداره موردنظرش پیش ببرد، اگر هم نه، دفاتر پیشخوان دولت باید تمامی کارهای اداری را بدون نیاز به حضور فیزیکی اربابرجوع برای او انجام دهد.
از مسئولان و مقامات ذیربط درخواست میشود به این نابسامانی رسیدگی کنند و کارآیی دفاتر پیشخوان را بهبود بخشند.
با تشکر
یا نور قبل نور
کاه گل مثل گل بود
نه گلی بر سر
نه گلی در سر
چون بلبلی در بوستان
سرشار از شادمانی
چون حرکت باد در برگهای درخت چنار
همان جایی که آب در جوی خاکی مسیر پیماید
نه در لوله و جوی سیمان
کندتر رفتن برکت داشت
همانطور که تندتر ما را زودتر نرساید
کمی بالاتر فکر بهتر
نه تله گذاری برای گرفتاری
نه تله ای برای رسیدن به غذایی
او می داند و رزق را می داند
و تنها باید بخواهیم و کوشش کنیم
تله و دام بنه
ریسمان باز کند از دست و پا
تا فراز یابی