بسمه تعالی
در معنی یعنی کسانی که مرتب مردم را میترسانند.
در همین احوال باید دید که چه کسانی شامل این آیه قرآن هستند
" لئن لم ینته المنافقون والذین فی قلوبهم مرض والمرجفون فی المدینة لنغرینک بهم"(60-احزاب)
منظورمان را متمرکز کرده ایم روی همین مرجفون اینها مرتب مردم را نامید میکنند خود میسازند خود پرورش میدهند خیالات و مردم را در اینجا و آنجا و هر جا که دستشان، زبانشان، پایشان برسد مردم را به اصطلاح دلشان را خالی میکنند. در زمان پیامبر اعظم(ص) اینها نه اینکه در صف دشمن باشند نه اینها در مدینه بودند در کوچه و پس کوچههای شهر در بین مومنین خود دشمن خیالی ساخته وسایل و هیبت آنها را بالا برده و بدین طریق کار دشمن را در درون شهر و بین مردم میکردند. امروز این افراد در سخنرانی های خود در مجلات و روزنامه های خود در سایتها و .... هی از دشمن آمریکا و اروپا و اسرائیل میگویند از قدرتشان از صنعتشان میگویند غولی میسازند که خودشان هم باور نمیکنند که چنین پرداختی کردهاند. حالا مانور میدهند که اگر دنیا چه بشود چه خواهند کرد ما را با خاک یکسان میکنند بمبهای اتمی آنها چگونه عمل میکند قدرت اروپا تمام جهان را فتح کرده، اینها همه برای جنگ با ما یک دست هستند. بله اینها مینویسند در صورتی که نمیگویند اینها چنین قدرتی داشتند بیست و هفت سال انجام دادهاند و هر جا همان قدر که توانستهاند از هیچ کوششی و هیچ همتی و هیچ دشمنی با ما دریغ نکردهاند و نمیکنند. آنچه که جلو آنها را گرفته ارادههای قوی و یکصدایی ملت و رهبران آن بوده و همیشه هم چنین است.آخر چگونه اینها ترس درونی خود را ، عافیت طلبی خود را به ملت منتقل میکنند هر جا فرصتی یافتهاند حتی یک مورد از قدرت ملت و جوانان این کشور نگفتند اما از کوچکترین پیشرفت دشمنان اسلام و کشور چنان بزرگنمایی کردند که خود اروپا و امریکا هم باور نمیکنند. بالاخره این سالها بارها شنیدیم که گفتند ما اگر این امتیاز را نداده بودیم پرونده هستهای ایران به شورای امنیت میرفت و چه و چه می شد و ما را محاصره اقتصادی می کردند و .... آخر مرد حسابی مگر ما تا کنون محاصره اقتصادی نبودیم کدام یک از این کشورها وسایل حساس را به ما دادهاند. فروختن زبالههای داروسازیهایشان به ما آیا شکستن تحریم اقتصادی است ؟یا کارخانه های غیر استاندارد و از رده خارجشان به ما با بهبه و چهچه این آقایان همراه است یک های تک (High Tech)است. نه برادران اینها برای دشمنی خود با ما هزار دلیل دارند و هیچ موقع دست بردار نیستند.
مگر ما را همراه خودشان ببینند و ما تحت سلطه آنها و فرمانبر باشیم، در آن صورت استقلال ما رفته هم حیات سیاسی ، اقتصادی و هم مذهبی برای نگهداری ارزشها باید مقاومت کرد و هیچ هم نترسید و بدانیم که میتوانیم و این مرجفون هم اگر ادامه دادند بنا به نص قرآن کریم باید بجانشان افتاد و نابودشان کرد و چون اینها مثل خوره برجان ملتها هستند وقتی که نابود شوند، آنوقت محیط رشد و اعتلای جامعه فراهم می شود. ما برای نمو افکار هرگونه تلاشی لازم باشد خواهیم کرد و از هیچ کوششی فرو نخواهیم گذاشت حتی اگر نگذارند باز ما تلاش می کنیم و باز تلاش می کنیم و باز تلاش......... که تلاش بهتر از بیکاری و زنگار گرفتن است.
بنام فاتح قلبها
.... فَانظُروُا کَیفَ کَانوا حَیفُ کانتِ الاَفلاءُ مُجتَمِعةً، وَالاَهوَاءُ مُوُتِلفَةً، وَالقُلوبُ مُعَتَدِلَةً، وَالاَیدیِ مُتَرَادِفَةً وَالسُّیوُفُ مُتَناصِرَةً وَالبَصائِرُ نافِذَةً
وَالعَزائِمُ واحِدَةً، أَلَم یَکُونُوا أوباباً فیِ أقطَارِالأرَضِین
وَ مُلُوکاً عَلیَ رِقاب الّعالَمیِن!
فانظُرُوا إلیَ ماصارُوا إلَیهِ فی آخِر اُمُورِهِم، حِینَ وَقَعَت الفُزقَةُ و تَشَتّتَتِ الاُلفَةُ
وَاختَلَفَت الکَلَمةُ وَالأفَئِدَةُ وَتسعَبُوا مُختَلِفینَ وَ تَفَرَّقُوا مُتَارِبِینَ
قَد خَلَعَ الله و عَنهُم لِباسُ کَرامَِتِه وَ سَلَبهُم غَضارَةَ رَفعتِه
وَ بَقِیَ قَصَصُ اَخبارهِمِ فِیکُم عِبَراً لِلمُعتَبِرِیِن.....
تامَّلُو أمرَهُم فِی حالَ تَشَتُّتِهِم وَ تَفَرُّقِهِم....
...... وَأرحامٍ مَقطُوعَةٍ وَ غاراتٍ مَشنُونَةٍ.
خطبه192 نهج البلاغه معروف به قاصعه(کوچک شمردن منظور حقیر شمردن ارزشهای دوران جاهلی است که دوباره اعراب گرفتار آن شده بودن) در سال 40 هجری بیان شده است.
علل پیروزی و شکست ملتها
...... پس اندیشه کنید که چگونه بودند آنگاه که: وحدت اجتماعی داشتند شمشیرها یاری کننده ، نگاهها به یک سو دوخته و ارادهها واحد و هسو بود!
آیا در آن حال مالک و سرپرست سراسر زمین نبودند؟
پس به پایان کار آنها نیز بنگرید! در آن هنگام که به تفرقه و پراکندگی روی آوردند، و مهربانی و درستی آنان ازبین رفت، سخنها و دلهایشان گوناگون شده از هم جدا شدند، به حزبها و گروهها پیوستند خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد و نعمتهای فراوان شیرین را از آنها گرفت و داستان آنها در میان شما عبرت انگیز باقی ماند.
از حالات زندگی فرزندان اسماعیل پیامبر و فرزندان اسماعیل پیامبر ، فرزندان اسرائیل (یعقوب) علیه السلام عبرت گیرید، راستی چقدر حالات ملتها با هم یکسان و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است!
زمانی که پراکنده بودند و پادشاهان کسری و قیصر بر آنها حکومت میکردند و از محیطهای سرسبز و آباد دجله و فرات دور بودند هیچ عزتی نداشتند زندگی بیابانی و بدون محبت،دختران را زنده بگور میکردند و بتها را پرستش و قطع رحم کرده بودند و غارتگری پیشه آنها شده بود.
می بینیم که در این سخنان به روشنی دوران بدبختی و فلاکت با دوران عزت و سربلندی مقایسه شده و در کلام امیر مومنان موج میزند که سرگذشت همه ملتها به هم شبیه است و تفرقه و گروه گروه شدن عامل شکست ملتهاست و برعکس همسو شدن و ید واحد شدن باعث پیروزی ملتهاست هرگاه این وحدت ایجاد شده و نگاهها یک سو و عزمها جزم بوده شکست و عذلت در ملتها راه نداشته و برعکس تیرگی روابط و نگاههای چندسوئی به آسانی باعث شکست و فلاکت آنها بوده.
در زمان کنونی هم مثل دوران کوفه و دوران کوفه هم مثل دوران اسماعیل و ابراهیم و.... همه از این سنت و قانون گریزی نداشتهاند.
وحدت و یکرنگی و دوست داشتن و محبت ورزیدن و... رمز پیروزی و عزت است تا وقتی که برقرار باشد.
و رفتن بسوی ارزشهای جاهلی از جمله فخر فروختن به پول و داشتن کنیز و برده و به گور سپردن دختران و... شیوخیت و... باعث شکست و ننگ برای ملت است
...
این متن از کتاب نظام حقوق زن در اسلام از استاد شهید آیةالله مرتضی مطهری انتخاب شده است البته [کمی فضولی دارد] در مطالب قبل از آن اشارات زیادی به زن و سیمای حقوقی و حقیقی او قبل از اسلام در صدر اسلام و جوامع مدعی آزادی و دارای تحمل شنیدن حرف مخالف بیان میدارد... و ذکر جدیدترین نمونه این جوامع آزاد برخورد آنها با سخنرانی رئیس جمهور ایران بود و زندانی کردن دانشمندانی چون روژه گارودی است که در مورد هولوکاست تحقیق تاریخی نموده است!!!! یا زندانهای ابوغریب و مخفی در اروپا و.....
در صفحات ۷۵تا ۷۷ چنین آمده است:
نهضت اسلامی زن، سفید بود
اسلام بزرگترین خدمتها را نسبت به جنس زن انجام داد.
خدمت اسلام به زن تنها در ناحیه سلب اختیارداری مطلق پدران نبود، به طور کلی حریت داد، شخصیت داد، استقلال فکر و نظر داد، حقوق طبیعی او را به رسمیت شناخت.
اما گامی که اسلام در طریق حقوق زن برداشت، با آنچه در مغرب زمین میگذرد و دیگران از آنها تقلید میکنند دو تفاوت اساسی دارد:
اول؛ در ناحیه روانشناسی زن و مرد.
اسلام در این زمینه اعجاز کرده است. ما در ضمن مقالات آینده در این باره بحث خواهیم کرد و نمونه ها از آن بدست خواهیم داد.
دوم، در این است که اسلام در عین آنکه زنان را به حقوق انسانیشان آشنا کرد و به آنها شخصیت و حریت و استقلال داد، هرگز آنها را به تمرد و عصیان و طغیان و بدبینی نسبت به جنس مرد وادار نکرد.[کاری که جوامع غرب امروزی و پر طمطراق انجام داده اند از آنطرف زن را سرنگون ننمود]
نهضت اسلامی زن، سفید بود، نه سیاه، نه قرمز و نه کبود و نه بنفش٬ احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از میان نبرد، اساس خانواده ها را متزلزل نکرد، زنان را به شوهرداری و مادری و تربیت فرزندان بدبین نکرد، برای مردان مجرد و شکارچی اجتماع که دنبال شکار مفت می گردند وسیله درست نکرد٬ زنان را از آغوش پاک شوهران و دختران را از دامن پر مهر پدران و مادران تحویل صاحبان پست اداری و پولدار نداد٬ کاری نکرد که از آن سوی اقیانوسها ناله به آسمان بلند شود که ای وای کانون مقدس خانواده متلاشی شد٬ اطمینان پدری از میان نرفت٬
با اینهمه فساد چه کنیم؟
با اینهمه بچه کشی و سقط جنین چه کنیم؟
با چهل درصد نوزادان زنا چه کنیم؟[این آمارها مربوط به سالهای نوشتن مقاله در مجله زن روز است۱۳۴۵]
نوزادانی که پدران آنها معلوم نیست و مادران آنها چون آنها را در خانه پدری مهربان به دنیا نیاورده اند علاقه ای به آنها ندارند و همینکه آنها را به یک موسسه اجتماعی تحویل می دهند هیچ وقت به سراغ آنها نمی آیند.
در کشور ما نیازمندی به نهضت زن هست اما نهضت سفید اسلامی٬ نه نهضت سیاه اروپایی٬ نهضتی که دست جوانان شهوت پرست از شرکت و دخالت در آن کوتاه باشد٬ نهضتی که براستی از تعلیمات عالیه اسلامی سرچشمه بگیرد نه اینکه به نام تغییر قانون مدنی قوانین مسلّم اسلامی دستخوش هوا و هوس قرار گیرد٬ نهضتی که در درجه اول به یک بررسی عمیق و منطقی بپردازد تا روشن کند در اجتماعاتی که نام اسلام بر خود نهاده اند چه اندازه تعلیمات اسلامی اجرا می گردد.[!!!!!!!! این نکته مهمترین درس نوشته است اگر قوانین در کشورهای اسلامی بد اجرا می شود نیاز به اصلاح دارد و نهضتی که آنرا به درجه اسلامی خودش برساند]
اگر به یاری خدا توفیق ادامه این مقالات همراه باشد٬ پس از آن که در همه مسائل لازم بحث خود را به پایان رساندیم کارنامه نهضت اسلامی زن را منتشر خواهیم کرد.
آنوقت زن ایرانی خواهد دید می تواند نهضتی بپا کند که هم نو و دنیا پسند و منطقی باشد و هم مستقل از فلسفه مستقل چهارده قرنی خودش سرچشمه گرفته باشد٬ بدون اینکه دست دریوزگی به دنیای غرب دراز کرده باشد.
[در ادامه کتاب ریز مسائل حقوق زنان و فلسفه آنها بیان شده است کسانی که طب نقد حقوق زن دارند و سوالاتی می کنند که نشان می دهد اسلام را کمتر شناخته اند و احکام حقوقی زن در اسلام را نمی داند توصیه به خواندن این کتاب می کنم و کتاب دیگر ایشان مسئله حجاب]
یا عالم یگانه
در جایی که قضایای علم حق تعالی پیش میآید و عدهای به جبر انسان در این دنیا میرسند وعدهای به اختیار
شهید مطهری بحث باطل بودن هر دو را پیش میکشد سپس با مثالهایی از دوران پیامبر نتیجه میگیرد که چنین بحثی در آن زمان مطرح نبوده
ولی بعداً علمای کلام بوجود آوردهاند و در آن به آیات زیادی جهت اثبات سخن خویش روی آوردهاند
در هر حال هر دو تفکر اشاعره و معتزله به نوعی بعضی از آیات را تاویل و بعضی را معنی و تفسیر کردهاند تا کلام خویش درست نمایند
در انتهای کتاب انسان و سرنوشت این بزرگوار برای سخن جباریون به این نکته اشاره میکند که اینها با نوشتن سخن اینکه انسان مجبور است دلیل بر علم خدا میآورند
و در حالی انسان از خود اختیار ندارد چون خداوند علم دارد و این علم باعث میشود که انسان اختیار نداشته باشد.
علم چیست؟
علم این است که ما میدانیم اگر یک اتم اکسیژن با دو اتم هیدروژن ترکیب شود یک ملکول آب تولید میکند
اگر خود را از پرتگاه به پائین پرت کنیم نابود میشویم
اگر سم بخوریم خواهیم مرد
اگر ظلم کنیم کیفر خواهیم شد
اگر بدون اجازه کسی چیزی از او برداریم دزدی کردهایم
اگر پشت شیشه باشیم دیده میشویم
اگر قدم برداریم پیش میریوم
و اگر.....و......
اینها علم است
امام
معلوم چیست؟
معلوم این است که این ظرف آب است
این مرد سم خورده و مرده است
این زن دزدی کرده است
این مرد آمده است.
پس آنچه که خداوند دارد و در آن هیچ شکی نیست علم است
و انسان اختیار دارد که راه خود را مشخص کند
و به انسان عقل عطا شده که راه را از چاه تشخیص دهد
علم خدا مانع اختیار انسان نیست
علم خدا معلوم نیست
و این بدترین دلیل است که علم را با معلوم یکی بدانیم
این اشتباهی است که بخواهیم از انسان سلب اختیار کنیم چون خداوند عالم است
بنام خالق بی ادعاها
وَلَوکانَتِ الأنبِیاءُ أهلَ قُوََّةٍ لاتُرامُ؛ وَ عِزةٍ لاتُضام وَ مُلکٍ تُمَدُّ نَحوَهُ اُعناقُ الَّجالِ؛ وَ تُشَدُّ اِلَیهِ عُقَدُالرَّجال لَکانَ ذالِکَ اُهوَنَ عَلَی الخَلقِ فی الاِعتُبار
وَاُبعَدَ لَهُم فی الاِستِکبارِ(الاِستکثار) وَلا مَنُو عَن رَهبَةٍ قاهِرَةٍ لَهُم، اَو رَغبَةٍ مائِلَةٍ بِهِم، فَکانَتِ النِّیّات مُشتَرَکَةً وَالحَسَناتُ مُقتَسَمَةً
نهج البلاغه؛ کوتاه سخنی از خطبه ١٩٢ یا قاصعه
اگر پیامبران الهی دارای هیبتی بودند که مخالفت با آنان امکان نمیداشت و توانایی و عزتی میداشتند که هرگز مغلوب نمیشدند و سلطنت و حکومتی میداشتند که همه چشمها به سوی آنان بود از راههای دور بار سفر بسوی آنان میبستند{اعتبار و ارزششان} در میان مردم اندک بود و متکبران در برابرشان سر فرود میاوردند و تظاهر به ایمان میکردند از روی ترس و یا علاقهای که مادیات داشتند.
در آن صورت {نیتهای خالص} یافت نمیشد و اهداف غیر الهی در ایمانشان راه مییافت و با انگیزهای گوناگون به سوی نیکیها میشتافتند.
در ابتدای این خطبه بسیار طولانی حضرت علی علیه السلام اشاره خوبی دارد که من از نوشتن عربی آن گذشتم و آن اینکه در صورتی که خداوند پیامبران را با عزم و اراده قوی گر چه با ظاهری ساده و فقیر مبعوث کرد و با قناعتی که دلها و چشمها را پرسازد و هرچند فقیر و نداری ظاهری آنان چشم آنان چشم و گوشها را خیره سازد
و در ادامه میفرماید خداوند سبحان اراده کرد پیروان پیامبران و کتب آسمانی و صدیقین با فروتنی در عبادت تسلیم در برابر فرمان حق و اطاعت محض فرمانبرداری با نیت خالص تنها برای خدا صورت پذیرد و اهداف غیر حدایی در آن راه نیابد که هر مقدار آزمایش و مشکلات بزرگتر باشد ثواب و پاداش آن گرنبهاتر خواهد بود.
این قسمت کوتاه خطبه قاصعه را خوب در ذهن نگهدارید و من پیرامون آن در پرانتز بگویم که این سخنرانی در روی پشت اسب و در سال 40 هجری برای خار شمردن(قاصعه) ارزشهای دوران جاهلی و قریش ایراد گردیده است، کمی بخودمان نهیب بزینم که پیامبر برای چه ارزشهایی آمده و ما با چه ارزشهایی داریم زندگی میکنیم!؟
البته در کل خطبه بی اندازه نکته وجود دارد اما در همین چند خط هم یک عالمه حرف است انسان را به لزره وا میدارد که من میخواهم به کوتاه نکاتی اشاره کنم.
ابتدا اراده و عزم قوی پیامبران یک ارزش برشمرده شده متاسفانه ما گاهاً و اشتباهاً به آن غد و سرسختی میگویم فرق این دو یعنی اراده و عزم قوی با غد بودن این است که یکی بر گفته و حق پافشاری میکند و دیگری بر مشتبه یا اشتباه، چرا وقتی در یک گفته اراده میکنید که حق است بر خود ترس راه میدهیم و از آن کوتاه میآیم و توجیه باطل مصلحت و ... روی آن میگذاریم
به اراده یک پیر مرد حق شناس و حق گو از صالحین توجه کنیم میبینید که با درس گرفتن از همین مکتب در کمال سادگی یک اراده پولادین دارد و همین اراده اوست که یک انقلاب را ایجاد میکند چون حقیقت را پیدا کرده و هیچ از آن کوتاه نمیآید اگر میخواست مصلحت اندیشی کند که بهتر بود مثل خیلی از علمای دیگر در خانه مینشست و به فقه و اصول و... میپرداخت ولی قیام کرد بر علیه زر و زور و استبداد و استعمار و استثمار و دیدید که با همین اراده قوی عزیز شد و پیروز
کاری که او کرد یک نمونه کار پیامبر گونه است پیامبر اسلام وقتی دعوت به اسلام میکرد فقط چند نفری گرد او بودند و همه ضد او و هیچ کس جرات نزدیک شدن به او را نداشت چون همه چیز خود را از دست میداد او در کمال سادگی و حتی نداری تبلیغ کرد و دست از هدف خود بر نداشت تا پیروز شد، موسی هم در آن فضای فروعنی با همین عزم خود بر حاکمان جور و ظلم پیروز شد پشت سر نهادن فراعنه و حکام
جور زمان اراده میخواهد اما فخرفروشی و بزرگ بینی نمیخواهد توهم نمیخواهد.
ابتدا با بصیرت و روشندلی باید حق را یافت سپس اراده پولادین داشت.
امام خمینی(ره) اراده و عزم قوی داشت ولی حشم و پول و ثروت و مقام و کاخ عاج نداشت و او با همین اراده بر ارتش مسلح شده شاه خائن بوسیله آمریکای جنایت پیشه پیروز شد
پس باید تربیتی داشته باشیم که ابتدا بر مدار حق حرکت کنیم فرزندان و آیندهسازان ابتدا حق را بیابند سپس بر همین مدار حق عزم خود را جزم نمایند وقتی حق یافت شد دیگر کوتاه آمدن و توجیه کردن معنی ندارد، این معنی و مفهوم پیروزی بخش است.
وقتی کارگزارن در این مملکت جولان میدادند مردم از آنها میخواستند که دست از اصراف و اشرافی گری بشویند ولی آنها خود را مدیران زبده و لایق میپنداشتند که چون آنها وجود نداشته و ندارد بجای کار کردن و مدیریت ریاست میکردند این معنی ریاست در اسلام و مکاتب الهی ضد ارزش است چرا باید یک مدیر اسلامی به ارزشهایی تکیه کند که با مکتب اسلام بیگانه است فروتنی از مدیر بگریزد و فخر فروشی جای آنرا بگیرد ساده پوشی جای خود را به لباس فاخر بدهد وقتی هم تذکر بدهی میگویند باید ابهت داشته باشی این درست جوابی است که حضرت آنرا نقد کرده مگر پیش بردن امور با ترس و وحشت و ابهت باید باشد مگر کار کردن باید با لباس مخصوصی انجام گیرد
امام روی زمین و یک تشک کوچک مینشست اما سران استکبار از او حساب میبردند
تا این جلال و جبروت مادی و ظاهری نباشد کارها سامان نمیگیرد من وقتی میتوانم کار کنم که با مردم عادی متفاوت باشم تا آنها از من حساب ببرند، قد و موی چنین و کفش و کلاه و کت آنچنانی تا نباشد من نمیتوانم ریاست کنم، همین موارد باعث میشود وقتی او را از پستش عذل میکنند طاقت نمیآورد خیال میکند که از کوه پرت شده آنچان خودش را گرفته که امروز بر او آوار شده است، تمام آن مدیران جبروتی از دولتی که آنها را کنار زد عصبانی هستند چرا که در مدیریت خود فخر فروشی کردهاند و امروز نمیتوانند تحمل کنند که مدیر نباشند و این معضلی است که اسلام آنرا ترک کرده و اینها را ارزش ندانسته به چیزهایی ارزش داده که قابل گرفتن و پس دادن نیست چیزهایی ارزش دارند که خودت باید بدست آوری و خودت نگهبان آن هستی دیگران در آن تصرفی ندارند.
نمرودیان و فراعنه و پادشاهان به کاخها و طلا و جواهر و لباسهای زرباف به مردم فخر میفروختند چون اینها همه عارضی بودند و میبینید که روزی از دست میروند و صاحبان آن نیز نابود میشوند، چنان خود را به اینها وابسطه میکنند که اگر روزی نباشد دق خواهند کرد و یا عمرشان را سر آن میگذارند یا نیمی از آن را با بیمار شدن نابود میکنند
امام خمینی(ره) یک نمونه ارائه کرده چون او دیگر نبی و رسول و امام معصوم نیست که ما بگویم ما انسانها قادر نیستیم به این ارزشها دست پیدا کنیم، میشود چون او اینکار را کرد، چرا که خداوند خواسته ارزشهای درونی را بجای ارزشهای عارضی قرار دهد پس ممکن است.
اما نکتهای دیگر که خیلی دقیق و از زاویهای باریک به آن نگاه شده است اینکه بیالفرض که پیامبران دارای جبروت و هیبت آنچنانی بودند و همه سر تعظیم به درگاهشان فرود میآوردند( یعنی اگر خدا میخواست پیامبرش چنین باشد برایش اصلاً سخت نبود) و همه پادشاهان و مردم عادی همه از ترس و هیبت و هیمنه او تسلیم او شده و همین معنی که ما گاهاً استفاده میکنیم و شاید هم متعرض که چرا پیامبران چنین نبودند تا همه بسوی آنها رفته و به کلام آنها عمل کنند و حتماً جهان میشد گلستان!
چرا؟ پیامبران چون انسانهای عادی بودند و مثل آنها میپوشیدند مثل آنها میخوردند حتی کتک، در جنگها گاهی شکست میخوردند پیامبر اسلام در جنگ احد زخمها برداشت که اگر علی علیهالسلام به دفاع او بر نمیخواست شاید کارش تمام میشد اینها سوالاتی است که در مخ کوچک ما وول میخورند اما این ارادهای پرودگار است که پیامبر همانطور باشد که مردم عادی هستند، ظاهری ساده ولی اراده آنها دیگر عادی نیست بلکه کوهها را از جا میکند پولادین و قوی!
اما باید به ارزش این تسلیم شدن اشاره کرد؟
عزت و ارزش آن است که صاحب تسلیم شونده در برابر رسول خدا از روی اختیار باشد و عقل حاکم باشد و حقیقت را درک کند و در این ایمان خود حاضر باشد جان فدایی کند وگر نه تسلیم از روی جبر و زور چه ارزشی دارد
خداوند میخواهد به کسانی که از روی اختیار تسلیم حق شدهاند جزا دهد اگر با ارزشهای مادی بسنجیم هم حتی این تسلیم شدن بیارزش است.
همه میشدند یکسان دیگر حق گوی واقعی با حق حق زن ظاهر صلاح قابل شناخت نبود نیتهای خالص را خداوند میخواهد نه جمعیت فراوان
عدد زیاد مهم نیست ارزش یک نفر میتواند به همه عالم باشد وقتی اختیار باشد و با ملاک ارزشهای اصیل وارد شود.
حضرت میگوید در این حالت نیتهای خالص مشخص نمیشد خداوند میخواهد اتمام حجت کند یعنی نیتهای صادق و خالص را میخواهد بیرون بکشد.
روزی که یک رئیس جمهور ساده پوش و دارای اراده قوی همه جهان را مجذوب خود کرد را بیاد آورید و زمانی که رئیس جمهور بی ارادهای برای خوش آمد فلان شاه فرش قرمز گسترد همه در همین مملکت و در همین جمهوری اسلامی اتفاق افتاد
همین امروز دیده میشود و حتی در مناظره تلویزیونی رقیب میگفت که آبروی کشورمان با فلان کار و فلان صحبت در جهان بردهای فلان رفتن شما در فلان کنفرانس و پرت کردن تخم مرغ یا .... اینها به ایران و اسلام توهین است.این سخن درست عکس رفتار و کردار انبیاء و امامان و حتی یاران آنهاست
مالک اشتر وقتی در کوچه میرفت یک فرماندار بود و یک فرمانده بیهمتا بر سر او خاکستر پاشیدند اما او چه کرد فرد خاطی را بخاطر اینکه به یک شخصیت مملکت توهین کرده بدار کشید آیا آبروی جهان اسلام خدشه دار شد؟ البته از نظر این آقایان که مجذوب مادیات هستند بلی
ولی برای علی علیه السلام اینها الگو هستند
امام خمینی یک الگو ست
و کسی که این سخن سخیف را به رئیس جمهور وارد میکند که چرا در فلان جا سخنی نگفتی که فلان ابرقدرت را خوش آید ! هم ادعای خط امام و پیروی از او را دارد! عجبا؛ امام و خط او!
اما چشمانش پر است برای رسیدن به قدرت جز رسیدن به آن به هیچ چیز فکر نمیکند
پیروی از امام همان پیروی از پیامبر(ص) و مکتب اسلام است که برای دنیاداران خیلی آسان نیست حتی قابل هضم هم نیست!
و ادعای پیروی از امام یک ریسمان برای رسیدن به قدرت!
در بوته عمل چقدر پیرو این خط ولایت و امام هستید اگر به ادعا باشد همه مدعی هستیم در شعار مهم نیست عمل مهم است.
پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیب نرسد
مدعی خط امام چقدر پشیبان ولایت هستی؟
کسانی که قانون میگویند آنرا قبول ندارند غلط میکنند قانون آنها را قبول ندارند
کسانی که با دروغ ادعای تقلب دارند و قانون را قبول ندارند چقدر پیرو امام هستند؟
اگر دیدید دشمنان مملکت از شما تعریف میکنند بدانید که دارید راه اشتباه میروید
مدعیان خط امام امروز استکبار و اسرائیل از چه کسی سخن میگوید و چه کسانی امروز سرمایه اسرائیل شدهاند؟
آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند
مدعیان بی آبرو چه در زمان امام و چه اکنون با تفریط و اکنون با تندروی همهی این سخنان را پشت سر میگذارید
پشتیبانان کدام موج و فکر و سخن و فرد به عکس امام و عاشورا و حسین توهین کرده و فرار میکنند؟