بسم الله الرحمن الرحیم
الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل
به مناسبت شکست نظامی آمریکا در طبس
یا حق الیقین
وفات بانو حضرت فاطمه معصومه(س) بر عموم مسلمین تسلیت باد.
همه شیعیان من با شفاعت او (فاطمه معصومه علیه السلام ) وارد بهشت
خواهند شد . امام صادق (ع)
هر کس (حضرت معصومه علیه السلام ) را در قم زیارت کند ، چنان است که مرا زیارت کرده است . امام رضا (ع)
هر کس او را با شناخت زیارت کند ، بهشت پاداش او خواهد بود . امام رضا (ع)
هر کس عمه ام (حضرت معصومه علیه السلام ) را در قم زیارت کند ، بهشت پاداش او است . امام جواد (ع)
کوتاه از زندگی آن بانوی کریمه: نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست .
لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.
ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.
یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است.حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.
آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.
سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پیش ازدیدار برادر در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .
پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢۵۶ هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.
امام حسن عسکرى(ع)، فرزند امام هادى(علیه السلام)، در روز ۸ ربیع الثّانى یا 24 ربیع الاوّل سال 232 هجرى قمرى در مدینه به دنیا آمد.
نام مادر گرامى آن حضرت را، سوسن و بعضى «سلیل» و «حُدَیْث» نیز گفته اند.
آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش در 22 سالگى به مقام امامت رسید.
برنامه و مواضع او به عنوان مرجع فکرى شیعیان قلمداد گردید و مصالح عقیدتى و اجتماعى آنان را کاملاً مراعات میکرد.
در عصر آن حضرت، دشوارى ها و گرفتارى هایى پیش آمد که از قدرت عبّاسیان کاست، تا جایى که موالى و ترکان بر حکومت دست یافتند، ولى فشار و شکنجه و آزار نسبت به امام و یارانش تخفیف پیدا نکرد.
متوکّل او را به زندان انداخت، بیآن که سبب آن کار را بگوید! عبّاسیان تلاش میکردند که امام عسکرى(علیه السلام) را در دستگاه حکومت وارد کنند تا پیوسته مراقب او باشند و او را از پایگاه هاى خویش و از یاران و پیروانش دور سازند.
آن حضرت نیز مانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرّا اقامت کند و زیر نظر باشد.
آن عزیز مفسری بینظیر برای قرآن مجید بود.
دوران عمر ایشان سه مرحله داشت:
۱) ۱۳ سال در مدینه
۲) ۱۰ سال در سامرا همراه پدر بزرگوارشان محمد تقی(ع) و قبل از امامت خویش.
۳) ۶ سال در سامرا که امامت امت شیعه را بعهده داشتند.
قدرت ظاهری بنی عباس به جایی رسیده بود که در تمام عمر کوتاه در تحت نظر و حالت تعبید و سه سال هم در زندان بودند. که زندانبان او صالح بن وصیف بود و او نیز دو غلام ظالم را بر زندان او گمارده بود تا او را آزار رسانند که بعداْ تحت تاثیر رفتار و اخلاق او قرار گرفته و از ستم بر او دست کشیدند.
معتمد ستمکار خلیفه وقت هر روز بر فشار و تنگی بر امام میافزود.
او در هشتم ربیع الاوّل سال 260 هجرى قمرى با توطئه معتمد خلیفه عبّاسى در شهر سامرّا، در 28 سالگى به شهادت رسید.
اگر وقت دارید این مطلب را مطالعه کنید
خداوند ظالمان را نیست فرماید
بنام خدای محمد(ص)
سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها
ای مهربانترین فرشته خاک
ای رهنمای از تاریکی به روشنایی
ای شکننده کفر و نفاق
تو از ملکوت آسمان به زمین
فرا خواننده انسان به معنای واقعیش
تو آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی
از مشرق دلها برآمدی
ولی اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست
نامت بلند و دینت پر رهرو، ای جاری تر از حیات در پیکر آدمیت
رحلت پیامبر اعظم آنکه قلب مسلمانان جهان وهمه انسان های آزاده به نام او میتپد
این متن برداشتی کاملاْ آزاد با کم و زیادهای بسیاری است از کتاب
شهید فرهنگ پیشرو انسانیت امام حسین(ع) از مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره) یا همان امام حسین(ع).
هر چند وقتی ایشان سخنرانی مینمودند کمتر مطالباش را فهم میکردم البته چون عمق مطالبش زیاد بود.
حالا با اینکه چندین با این کتاب را مطالعه کردهام به این باور رسیدهام که مطالب کتاب هم خیلی ژرف هستند و این نشان از اندیشه عمیق ایشان دارد.
هر چه این کتاب بیشتر مطالعه شود نظرمان در مورد قیام امام حسین(ع) یک دگرگونی خاصی پیدا میکند.
هدفم از این مطلب بیشتر معرفی این کتاب است دوستان را توصیه میکنم حداقل یکبار این کتاب را مطالعه کنید.
... امام حسین چه چیزها دیده است؟
چون عمار یاسر در جنگ صفین به شهادت رسید به معاویه رساندند این پیام پیامبر اعظم(ص) را که « یا عمار تقتُلُکَ الفئةٌ الباغیَة» ای عمار تو را گروهی ستمکار خواهند کشت
اینجا بود که آن ملعون پیرو مکتب ماکیاولی سخنی راند که نشان از بیمنطقی و بیعقلی و استدلالهای پوچ برای مردمی پوچ اطرافش بود.
گفت: بله این درست است چون علی عمار را به میدان جنگ آورد پس علی عمار را کشت.
ولی علی(ع) این مرد اسلام پیام داد به معاویه که من عمار را کشتم همانطور که پیامبر اسلام(ص) عمویمان حمزه را به احد برد و کشت.
چشم باز و گوش باز و این عمی حیرتم از چشم بندی خدا!
البته دیگرانی را هم برده بود که بکشد ولی فرار کردند و کشته نشدند.
حسین(ع) تمام این دورانها و این پیامها را دیده و طرف خود را میشناسد .
روزی که عمویشان ابوذر را به تبعید فرستاندند جز علی و فرزندانش کسی بدرقه ابوذر نرفت.
چه کسی به ابوذر برادر گفته بود که حسن و حسین اورا عمو خواندند جزء پیامبر(ص) کسی چنین نفرموده بود. چرا حسین باید همه اینها را ببیند و بیعت کند با چنین خاندانی!
روزی را که مالک اشتر را با عسل مسموم و شهید کردند آن دلاور مرد ملکوتی زاهدی که علی(ع) گفت نسبت مالک به من مثل نسبت من به رسولالله(ص) بود.
او شهادت حجر و یارانش را دیده بود که با اینکه معاویهبنابوسفیان ملعون به او و دستهاش امان داده بود.
این چگونه اماننامهای بود که منجر به شهادت او شد!
چگونه میتوان مرگ اویس قرنی را دید که پیامبر اکرم(ص) فرمود بود«انی لاشم نفس الرحمن من قِبل الیمَن» من نفس رحمانی از طرف یمن استشمام میکنم.
در رکاب علی(ع) در صفین شربت شهادت نوشیده بود.
... و بعد از همه این مصیبتها مصیبت عظمیی شهادت برادرش و تیرباران کردن جنازهاش را آیا نمیشد به جسم بیجان او که جان پیامبر بود رحم میکردند!
و آنها مردم را بردههای خویش میپنداشتند و نه حُسن تصمیمی و نه حق هیچ اختیاری فقط باید تسلیم محض باشند و.... وقتی که حکومت بدست یزید افتاد که ظاهر اسلام را هم رعایت نمیکرد.
چارهای جز قیام نبود که مردم و اجتماع آن زمان را فهماند سکوت هم حدی دارد .
...... قیام زمانش رسیده است.