قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْیَنَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لَا یَشْعُرُونَ
همانا کسانى که قبل از ایشان بودند (نیز) مکر ورزیدند، پس قهر خداوند به سراغ پایههاى بناى(ظلم) آنان آمد، پس سقف از بالاى سرشان بر آنان فرو ریخت و از آنجا که اندیشهاش را نمىکردند، عذاب الهى بر سرشان فرو آمد.
۲۶-نحل
رژیم کودک و مظلوم و بی پناه کش اسرائیل غاصب در جنگی که ۳۳ روز بطول انجامید و هدف آن نابودی حزب الله بود
قصد داشت حداکثر سه روزه کلک این گروه مقاومت را بکند
اما دانش آموختگان مکتب الهی و حسینی راهی را انتخاب کرده بودند که باید می کردند همان راهی که اسرائیل و حامیان اش نمی شناسند
در برابر ظلم نباید کوتاه آمد و مقابل کسی که با هستی ما دشمن است راهی جز ایستادگی نیست.
حسین به ما آموخته که خون بر شمشیر پیروز است و این مفهومی است که دشمنان اسلام از درک آن عاجز بوده و خواهند بود.
در آن زمان هم هیچ سازمان بین الدولی(ملل سابق) و هیچ شورای بی امنیتی(امنیت سابق) و هیچ کشور ضد حقوق بشری(بشر سابق) پا پیش نگذاشت که ای رژیم مردم کش چرا کودکان را می کشی چرا پلها را نابود می کنی و هزاران چرای دیگر
سران جلاد و قصابان بشری اسرائیل به وحشی گری خود ادامه دادند و به زعم خود خواستند طرحی نو در اندازند و راه را هموار برای از فرات تا نیل
اما هرچه جلوتر رفتند در باتلاقی که خود درست کردند بیشتر فرو رفتند
کمکهای سران بی عقل عربستان هم کاری نساخت و تسلیحات مجانی دول غربی بخصوص آمریکا
و سرویسهای جاسوسی غرب هم برای این رژیم کارساز نبود
خودکرده را چاره نیست
بالاخره هم وقتی طعم شکست تا استخوانهای آنها نفوذ کرد کاسی گدایی شورای به اصطلاح امنیت را پیش کشیدند
و قطعنامه اجباری را صادر کردند همانها که در شروع جنگ احتیاجی به آن نمی دیدند
دو سال گذشت شارون قصاب صبرا به درک واصل شد و پنهان کردن آن سودی نخواهد داشت.
تحقیقات اسرائیلی به شکست خود رسیده و اعتراف کردند جوامع جهانی شکستناپذیری اسرائیل را به زبالهدان تاریخ ریختند.
و باز به خیال خام خود خواستند با جنگی دیگر سرپوشی به شکست مفتضحانه خود در برابر اندک گروهی بدهند که هیچ محاسبه نمی کردند
رهبر حزب الله در جهان مشهور و مرد اول شجاعت و قهرمان لقب گرفت تفکر مقاومت ریشه دواند و فشار افکار جهانی رژیم جعلی را محاصره کرد و آنچه که نمیخواستند همان شد.
ضعفهای رژیم اسرائیل آشکار شد و حکومتهای استبدادی منطقه خطر را بیخ گوش خود احساس کردند
وقتی خدا بخواهد تمام ظالمان در کنار هم رسوا می شوند
............. بگذریم
تعدادی در آناپلیس نشستند و طرحی دیگر با مخ های بی عقل خود ریختند
یک راهی پیدا کنیم که دیگر این الهام بخشی ایران در جهان پیشرفت نکند همین قدر که شیعیان را روشن کرده بس است
اگر این تفکر وارد گروه های سنی شود دیگر روز ما سیاه است
دشمن های ظاهری یک دشمن مشترک پیدا کرده اند پس دست در دست هم می دهند
یکی کمک مالی می کند دیگری کمک فکری و هرکس از دستش برآید انجام می دهد
طرح آماده می شود
مرحله دوم طرح کامل است
آمریکا که بعنوان منفورترین دولت است باید چهره اش با این طرح بازسازی گردد
حامیان غربی او برای پیروی کور از او حرفی برای جامعه داشته باشند
اسرائیل قدرتی نشان بدهد
حکومتهای منطقه آب خوش نوش جان کنند
ملک عبدالله کنفرانس ادیان تشکیل می دهد بوش و پرز و شیخ الازهر و.... دعوت می شوند
هر کس برای خود سخنی می گوید چه سرپوش خوبی برای دیدار و یکاسه کردن افکار توطیه گر در کنفرانس ادیان!
در پستوهای کنفرانس همه چیز دسته بندی می شود
کارهای همه مشخص و دستورات لازم مرور و زمانها و نوع راه کارها دوره
و سپس جام هاست که بهم می خورد
و شیوخ و مفتی و کلاهی و بی کلاهی و زن و مرد در آغوش هم می پرند
که کارشان حرف ندارد و اینبار اشتباه قبلی را مرتکب نخواهیم شد
اهداف از قبل مشخص نمی شود که اولین نرسیدن به هدف شکست محسوب نشود
هر کس از سران جلاد هدفی را بیان می کند
مصر سناریو را کارگردانی می کند
عربستان کیسه شل می کند و همراهی
غرب هم حمایت و همراهی
آمریکا هم پشتیبانی و تامین تسلیحات
سه روزه نوار غزه تسلیم مصر و محمود عباس خود فروخته
همه چیز بخیر خواهد گذشت و همه به اهدافشان خواهند رسید، هر کس بطریقی دمتکان میدهند در برابر ارباب
اما مکاران کافر نمی دانند که خداوند مکرشان به خودشان بر می گرداند
یک باریکه کمتر از ۳۵۰ کیلومتر مربع (عرض ۵ تا ۸ کیلومتر و طول ۴۵ کیلومتر) برای یک ارتش همه چیز دار و پشیبانی شونده از همه سوی می شود کابوس
بیش از دو سال است که این یک و نیم میلیون جمعیت در اینجا محاصره هستند
و خائن مبارک هم که شش ماه است تنها گذرگاه این مردم را در رفح بسته است
مردمی که کاملاْ برای غذا و دارو و .... به خارج وابسطه اند مگر می شود در این وسعت بسیار کوچک این جمعیت زیاد را تامین نمود
بالاخره حمله فلز مذاب شروع می شود
نیروی هوایی در سه روز اول هرچه که بمب دارد بر سر کودکان و زنان و مردان بی دفاع فرو می ریزد
حماس هنوز قدرت دارد که هیچ برد موشکهای دستسازش هم بیشتر می شود
مرحله دوم هم با راکت و بمب و موشک مردم به قتل می رسند
مردم جهان بیدار می شوند قتل و کودکشی و جنایت جنگی را رها کنید
گوش هیچ کس شنوا نیست
رایس برای هر حرکتی برای جلوگیری از نسل کسی اسرائیل را زود می داند
مصر و عربستان و اردن و... از تشکیل کنفرانس سران عرب مانع می شوند
و توطئه بعد از توطئه آشکار و .....
اسرائیل حمله زمینی را هم شروع می کند
تانکهای جنگی در پشت دیوارهای غزه فقط می توانند مردم را قتل عام کنند دیگر هیچ دستآوردی ندارند
و راکتهای غیر متعارف فسفر سفید و موشکهای غنی شده اورانیومی نیز بر سر کودکان ریخته می شود جنایت نیست که انجام نشود کودکانی که در مدرسه پناه گرفتهاند کشته میشوند
زن و کودکی که یکجا در خانه تیرباران میشوند و.....
تا جایی که رئیس صلیب سرخ را به گریه وا می دارد
هیچ وجدان بیداری در جهان تاب و تحمل اینهمه قتل و جنایت علیه بشریت را ندارد
عقب نشینی از اهداف برای اسرائیل در این جنایت شروع می شود
کلمات تضعیف جای نابودی کامل را می گیرد
سناریو از قبل طراحی شده نابود می شود
و هیچکدام از اهداف محقق نمی شود
چون پایداری مردم و هوشیاری آنها و تجارب قبلی مانع آن است که نتوانند بفهمند که خنجر زنان از پشت سر چه کسانی هستند
و اینان امروز رسوا شده هستند هرچند که خود را گول زده و نعره سر دهند ما سخنرانی آتشین نکردیم بلکه کارهای بنیادی نمودیم!!!
کارهای اصلی شما که دیگر مشخص است عدم تشکیل کنفرانس ها و بستن گذرگاه رفح و ایجاد چنددستگی در اعراب و پشتیبانی از اسرائیل و آمریکا و همدستی همجوره با دشمنان ملتهای خویش و نشستهای سوری و صوری در شرم الشیخ( که از کارهای شیوخ شرم دارد) و تل آویو و...... و سر و دست کردن رئیس دولت خود فروخته و اسرائیلی رامالله که مدتهاست حکومت قانونیاش تمام شده و هیچ جایگاهی در مردم فلسطین ندارد شما فقط او را به رسمیت بشناسید و برایش کمک بفرستید.
امروز خداوند زیر پاهای شما را خالی و سست کرده و عنقریب است که سقف بر سرتان فرو ریزد
دیروز : جنگ سی و سه روزه( سه٬ سه)
امروز: جنگ بیست و دو روزه(دو٬دو)
فردا : جنگ یازده روزه(۱٬۱)
پس فردا: جنگ صفر روزه(۰٬۰)
آنروز قصرهای شما فرو ریخته و ملتهای آزاده جهان به سرور و پایکوبی مشغول خواهند شد
اکنون شما بنشینید و در خفا مکر کنید
و خداوند مکرهای شما را بر سر خودتان فرو خواهد ریخت.
انشاءالله بزودی نابودی اسرائیل و حامیان عرب و غیر عرب او را خواهیم دید.
یا قادر قهار
خواستم چیزی بنویسم در مورد غزه دیدم که آنچه که باید گفته آید در دیدههای بیغل وغش آشکار است پس خموش میشوم و چیزی نمیگویم.
اما نمیتوانم در مورد مصر و حسنی مبارک و نقش مزورانهاش هم چیزی ننویسم.اعمال این فرعون امروز بسیار جالب است.
آخر چگونه میشود تحلیل کرد که کشوری که گذرگاه رفح را ماههاست بر روی یک مشت مردم بیدفاع و بیکس و رانده شده بسته و از رسیدن حتی دارو به آنها جلوگیری میکند.
و در کنفرانس ادیان با شیخ الازهر در بغل پرز قرار میگیرند و با لیدنی دست در دست هم میدهند و در پنهان اتاقهای نیویورک و شرمالشیخ (چه اسم با مسمایی= جایی که از کارها و حرفهایی و قرارهایی که شیوخ و فراعنه در آن میکنند باید شرم کند) به مذاکره و ریش هم قد کردن جهت تدارک حمله به این مردم میکنند و همه قرائن و گفتههایشان نشان از همسوی با صهیونیست میدهد و هیچ شکی را به احمقترین انسانها نمیگذارد که مصر در جنایات غزه شریک است. حالا چطور شده اینها که نمینشیند در کنفرانس اسلامی یک قطعنامه صادر کنند یک جلسه در اجلاس اعراب بر علیه اسرائیل نمیگذارند؛ طرح آتش بس موقت آنهم با سارکوزی که عالم وآدم میدانند که ایشان الفبای سیاست نمیداند از خود بروز میدهند و دلسوز غزه میشوند به نظر حقیر دو چیز را بیشتر آشکار نمیکند که اتفاقاً هر دو هم در این قضیه رخ کرده است خدا رو شکر.
الف) اسرائیل است که از هر موقعی مفتضحتر شده و در کارهای خود روزهای بدتری را نیز پیش بینی میکند پیام خود را از دهان حسنی مبارک مصری یا ملک عبدالله سعودی اعمال میکند که عرب است و به اصطلاح طرف مقابل اسرائیل در صورتی که این حکام عرب فقط یک اسم عرب همراه خود یدک میکشند ولی بقیه همه در اختیار آمریکا و اسرائیل هستند اما چه میشود کرد که دفاع جانانه مردم غزه توان اسرائیل را خیلی زودتر از آنچه فکر میکرد در هم کوبید وجدانهای بیدار جهانیان هم در سراسر جهان بر نسل کشی اسرائیل مهر صحت زد و امروز رسوایی اسرائیل و همدستان آنها آشکارتر از همیشه در سرتاسر جهان مشخص گشته و اخراج سفیر اسرائیل از ونزوئلا و احضار سفیر این کشور در دیگر دول در همین راستا قابل بررسی است و شاید تحمل اسرائیل از این هجمه سیاسی و فشار مردمی جهان به پایان نزدیک است.
و امروزاست که نصر الهی با مقاومت و شهادت زن و کودک و مرد غزهای ببار نشسته است و این شروع کننده نزاع است که جنگ را باخته و نمیخواهد قبول کند.
امروز اگر مصر تنها بعنوان یک بیطرف سردر آخور خود میکرد و ملک عبدالله و شاه اردن و دیگر سران عرب عافیت طلب ، هم تنها همینکار را میکردند و دلسوز مردم غزه نمیشدند مسلم بود که اسرائیلی نمیماند ولی بارها نشان داده شده که این سازشکاران نخواهند گذاشت که این جرثومه فساد نابود شود ای کاش که این تنهای لش که چون اختاپوس بر اعراب افتادهاند خموشی میگرفتند.
پس نتیجه اینکه امروز مصر مثل همیشه نقش منافقانه خود را بازی میکند تا خیال کنند که او دلسوز اعراب گشته است. و اما از طرف دیگر اسرائیل است که هر چه میخواسته کرده و هیچ حاصلی را نگرفته با آمریکا مثل طلبکاران به این پیشنهادها جواب بله هم نمیدهند مثل اینکه تعداد غلط کردیمهای این حکام باید بیشتر باشد و چند کشور اروپایی و چند حاکم دستنشانده دیگر هم باید اضافه شوند تا ایشان به قول خودش کمی کوتاه بیاید و آتش بس موقت و مسلم بعدش هم غیر دائم را بپذیرد و دوباره هرگاه سرش خوش آمد باز روز از نو و روزی از نو و بر مردم بیدفاع بتازد و این دور باشد تا او حکومت کند و کشور غدهی سرطانی همچنان باقی باشد. این نقش بارها به انحاء مختلف تکرار شده است و سر دراز دارد.
اما اینکه چرا مصر شاید خیلی زودتر از وقت معیین بدون عربستان طرح داده در نکته دوم نهفته است.
ب) متزلل شدن حکومتش و رسوایی که ببار آورده است و قیامهایی که در سراسر مصر بپاست و نافرمانیهایی که در ارتش مصر بیشتر و بیشتر میشود و تظاهرات سراسری که دیگر قابل کنترل نیست و چنان حکومت مصر را به لبه پرتگاه نزدیک کرده که اگر این پیش دستی را نمیکرد مسلم حکومت او فرمیپاشید و قیامهای خیابانی که دیگر نمیشد به تنها اخوانالمسلمین ربط داد مسائل رسوا کنندهای است که مصر را واداشته که طرح آتش بس را بدهد.
آنچه که امروز باید جهانیان بدانند این است که کشور مصر و عربستان اگر دلسوز غزه بود ابتدا شیرهای گاز خود را بر اسرائیل میبست و وزیر نفت عربستان نمیگفت از نفت نباید بعنوان یک سلاح بر علیه اسرائیل بکار گرفت( درست نقطه مقابل پیام رهبری و دیدگاه امام راحل(ره) ) و گذرگاههای غزه را باز میگذاشت و مردم مظلوم غزه را محاصره نمیکرد او اگر میخواست کاری به فلسطین انجام دهد در پنهان با سران اسرائیل چراغ آتش افروزی به او نشان نمیداد و در پستوی بی عقلی خود نشستند و فکر کردند میتوانند حماس را نابود کنند و غزه را ملحق کنند به مصر که هم اسرائیل خیالش راحت باشد هم مصر سرپرستی مردمی را بدست گیرد که دیگر ادعای فلسطین نداشته باشند و همان کنند که بر کرانه باختری تا حدودی کردهاند.
خدایا همانطور که تا کنون بر رسوایی این حکام افزودهای بیافزا و بزودی ریشه آنها را برکن.
و پروردگارا اسرائیل را نابود کن و دستهای حامی جهانی آنرا کوتاه و ساقط گردان که ظلم و فساد را به حد اعلای آن رساندهاند.
بنام مدبر شب و روز
چقدر زشت و کریه است کسانی که خود را مدیر میدانند و دوران مدیریتی خود را و چگونگی مدیر شدن خویش را فراموش کردهاند
و چرا مدیر شدن و چقدر ادامه دادهاند و... را از حافظه پاک کرده
و امروز با شعارهای شیوخیت و ریش سفیدان و... را بکار میبرند
و جوانان را بر نمیتابند و برای مدیریت آنها کلمه زود بودن را بکار میبرند.
با دولت نوگرا که استعدادهای جوانان را در عرصه مدیریت فعال کرد و شکوفا مشکل پیدا کرده و هر روز به نوعی ساز ناسازگاری میزنند.
آقایی که خود با یک دیپلم ناقص به منصب استانداری رسیدی آنروز چرا نگفتی که برای اینکار هنوز جوان هستی؟
هنوز شیخویت نداری!
وقتی تمام و کمال مدیریت یک استان را بدست گرفتی چقدر در آن سر رشته داشتی؟
برای شما زود نبود اما جوان امروزی که با یک کوله بار از تجربیات شما به کار گرفته شده نباید مدیر میشد.
همیشه باید مدیریت دست یک عده خاص دست بدست شود.
آنزمان را یادمان رفته که وقتی وزیری برداشته میشد در وزارتخانه دیگری وزیر میشد و داد همه در آمده بود که مگر قطعالرجال شده!
نه! شما وقتی به مدیریت رسیدی نه تجربهاش را داشتی نه ارث بهت رسیده بود رانتی بود که چون همای سعادت بر شانهات نشسته بود!
و از این رانت استفاده (سوء استفاده) کردی و بدون گذراندن تحصیلات دانشگاهی مدارک عالیه را گرفتی!
و به پستهای مدیریت بالاتر و.... جابجا شدنها ادامه دادی.....!!!
امروز تنها کاری که دولت نهم به انجام رساند این خواسته جوانان عزیز که نمیتوانستد وارد حلقه مدیریت بشوند وارد کرد و چه گناه بزرگی مرتکب شد!
بطوری که شما فکرش را نمیکردید این حلقه انحصاری بشکست!
شما چرا احساس سرشکستگی میکنید و دادتان در آمده است!؟
راستی حسینی بگوید! چون دستمان از رانتها بریده شده است !!! همین!
چرا دولت را به بیتجربگی و غیرکارشناسی متهم میکنید.
درد شما چیز دیگری است. رانت،رانت،رانت،......
شما که با این رانتها امروز هم در کمال آسایش و مکنت بسر میبرید کسی که قبل بردههای شما را ازتان نگرفته فقط از بیشتر آن محروم شدهاید!
حق آن بود که قبلیها را نیز ازتان بستانند؛
تا کی میخواهید دستتان بر همه چیز بند باشد و تسلط به همه چیز داشته باشید.
کی شما باید سکان مدیریت را به دیگران بدهید؟
بعد از شما چه کسانی باید این کشتی را هدایت کند؟
حتماً فرزندان دلبند و ننر و... شما؟
نه آقا در این کشور کسی جای تو را میگیرد که هیچگاه بفکرت هم نرسیده!
آنکس که نان از بازوی خویش خورده و عرق جبین ریخته!
هر چند شما کیسههای خود را پر کردهاید و حتماً هنوز میکنید!
کسی مثل شما حق ندارد که بر همان روش اسلاف و غیرکارآمد شما ادامه بدهد.
یادمان نمیرود که هدفمند کردن یارانه(سوبسید)ها در قانون برنامه سوم و چهارم توسعه بوسیله همین شما اجرایی نشد چون زیان سیاسی و مدیریتی و اقتصادی شامل حالتان میشد هنوز هم میشود پس باید دادتان در آید که این طرح باز هم اجرا نشود ولی همه میدانند که این طرح لازم است و باید اجرا شود؟
اما کی؟
اگر به شما باشد تا ابد نباید اجرا گردد !
چون همیشه یا انتخابات است یا یک مسئله دیگر یا هر بهانه دیگر، مهمترین علت آن همان زیان اقتصادی است که به رانتهای پیش ساخته شما وارد میشود.
شما امروز لازم بود که تجارب خود را در اختیار جوانان قرار دهید و همهاش بفکر رانت نباشید،
کمی هم بفکر دیگران باشید، اگر اجرای آن باعث زیان سیاسی است این دولت که مصمم به اجرای آن است بگذارید صدمه بخورد،
مهم این است که مملکت صدمه نخورد.
اگر راست میگوید مردم صدمه میخورند پس راهکار بدهید.
چرا راهکار شما همین طرح است؟
چرا اجرا کردن آنرا صلاح نمیدانید؟
راهکار دیگری که ندارید فقط اجرای آنرا بد میدانید؟
خودتان که اجرا نکردید؟
دیگران هم اجرا نکنند؟
پس چه از این راهکار؟
بهتر است که کلاه خود را قاضی کنید و دست از این شعارهای عوام فریب بردارید و قدم در راه راست نهید و دولت را یاری کنید که این طرح را به بهترین نحو اجرا کند.
مهارتهای خویش را هم سخاوتمندانه در اختیار جوانان این مملکت قرار دهید خواهید دید که کاری خواهند کرد کارستان و کشوری خواهند ساخت گلستان خیلی هم نگران نباشید البته نگران مردم باشید فقط شعار ندهید همت کنید اختیار بدهید به جوانان
شیوخیت در مدیریت و... را به گذشت زمان بسپارید شاید که فرجی حاصل گردد اگر دلسوزید اگر نه باز بر همین طبل توخالی خود بکوبید.
شما بقولی آردهای خود را بیختهاید باید الکها(غربیلها) را هم بیآویزید.
بنام خدا
در زمانهای که دشمن به خفت و خاری دچار شده است و لنگ،لنگ میکند باید یکی از توجههایی که داشته باشیم اینکه با همه قدرتی که در خود میبینیم؛
اولاً مغرور نشویم که هرگاه مغرور شدهایم ضربه خوردهایم؛
در ثانی همیشه به تاکتیکها و تکنینکهای دشمن و در اصل فتنههایش توجه کنیم،
خلاصه سخن اینکه هیچگاه دشمن را زمینگیر تصور نکنیم حتی اگر زمینگیر بود.
دشمن مستاصل و زمینگیر حقیقی هم میتواند فتنهانگیز باشد.
برای مثال صهیونیزم جهانی با اینکه در همه زمینهها دچار شکست شده و در لبنان از حزبالله سیلی محکمی خورده است هر روز ناچار به عقب نشینی است بطوری که روزی اسرائیلی که ادعای دولت بزرگ یهود از نیل تا فرات داشت امروز لابد شده که بهمان اسرائیل کوچک هم راضی شود این یک پیروزی بزرگ است اما یادمان باشد که پیروزی نهایی نیست.
نفوذ صهیونیست در آمریکا و اروپا و تاثیرات سیاسی و ... در این کشورها با اسرائیل میباشد که غیر قابل انکار میباشد.
توطئه حمله به افغانستان و عراق را پی ریزی کردند و آمریکا را با بزرگترین مشکل جهانی روبرو ٬ چهره بوش بدبخت ٬ را بعنوان منفورترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا نمودند نقشه بعدی آنها جا عوض کردن است بدون تغییر سیاست اوباما را جای مککین قرار دادن نمیتواند نشان دهنده تغییر استراتژی آمریکا باشد.
چرا که این یک تاکتیک است که با عوض کردن شخص و حزب چنین نمایش میدهند که وضعیت تغییر خواهد کرد شاید تغییرات جزیی به ناچار انجام گیرد ولی اینها قرار نیست برای جهان و ما موثر باشد حتی برای مردم آمریکا! سیاستهای نظامی و اقتصادی آمریکا به بنبست رسیده پس ناچار باید تغییر کند.
و این سخن چامسکی که آمریکا تک حزبی است اشتباه نکید؛ واقعیت غیر قابل انکار جامعه آمریکاست هرکس بیآید باید مطیع اسرائیل و سیاستهای صهیونیزم باشد.
سی سال از انقلاب شکوهمند ایران میگذرد و دشمنی آمریکا با ایران بصورتهای مختلف بروز کرده است، محاصره اقتصادی، ماجرای صحرای طبس، جنگ تحمیلی، بلوکه کردن اموال ایران، سقوط هواپیمای مسافربری و ...... ماجرای دروغین هستهای و بازی حقوق بشر؛ خیال نکنید اینها فقط با مردم ایران چنین رفتاری دارند هر کشوری که مردمی است و سیاستهای آمریکا را پیاده نمیکند یا زیر سلطه او نیست با همین موارد روبروست.
فرق ما با دیگر کشورها در مقاومتی است که از خود نشان دادهایم و آمریکا را در همه زمینهها با شکست روبرو کردهایم.
آمریکا بخاطر این قافیه را در سیاستهای خود علیه ایران باخته چون ایمان و دین را نمیتواند در محاسبات خود وارد کند تازه وارد هم بکند باید کوتاه بیاید راهی ندارد سلاحی برضد آن ندارد.
ما چه باید بکنیم؟
آنچه که در این مقال در پی بیان آن هستم جواب به این سوال است ما در این دنیای بلاواشو چه سیاستی را باید پیگیری کنیم.
اگر ما خواستار عزت هستیم و اگر نخواهیم زیر سلطه آمریکا و بلوک شرق و غرب باشیم!
که هستیم.
باید راه رفته را طی کنیم وگر نه همان خواهیم شد که در سال1332 شدیم.
آمریکا چون حکومتی حامی اسرائیل دارد٬ در اصل خود صهینویست است و غرب هم همینطور لذا در دشمنی آنها با اسلام و مسلمین شکی نیست.
پس هر اقدامی بر علیه آنها بتوانند انجام دهند کوتاهی نخواهند کرد،
شک نکنید، اگر نمیکنند٬ نمیتوانند آنچه را که از دستشان بر میآمده و بیآید مضایقه نخواهند نمود.
پس باید برای خودمان یک استراتژی تعریف کنیم و پایهها و اهداف آنرا مشخص و در تحکیم آن بکوشیم.
آنچه که گاهاً و بعضاً غفلت میشود اینکه نتوانستهایم این تعریف را ارائه دهیم، بدتر اینکه در بین خودمان یک شکاف ایجاد میکنیم و آنقدر روی اختلافها تکیه میکنیم که یادمان میرود هزاران برابر اختلافها با هم توافق داریم.
البته این یک استراتژی دشمن است که در کشور پیاده شده و ما بجای اینکه در برابر دشمن روی یگانگیها متمرکز شویم برعکس عمل کنیم ، سرگرم اختلافها و ایجاد شکاف باشیم و غافل از دشمن مشترک.
اگر با هم اختلاف دیدگاه داریم که باید داشته باشیم در مسلمانی و حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی و قانون اساسی و ..... که اختلاف نداریم، دشمنان ما به هیچ گروه و دستهای دلبستگی ندارد بر عکس آن دلبستگی گروه و افراد به دشمن یک خطای بزرگ است.
این دلبستگی نشان دادن برای چپاول و غارت و استعمار مملکت است گروههایی که باعث میشوند دشمن به آنها دل خوش کند باید در رفتار و کردار و گفتار خود تجدید نظر کنند و یا اینکه مردم تکلیف خود را با این افراد روشن.
چون تعدادی از افراد گروهایی را پایه ریزی کردهاند برای تقدیم کردن مملکت به دشمن ولی بقیه گروههایی که با این اهداف ایجاد نشدهاند و حتی برعکس بنیان نهاده شدهاند باید بین خود و این افراد و دشمن بیرونی ابتدا یک شکاف و خندق بسازند سپس با هم به رفع موانع بپردازند چگونه یک گروه بدون مشخص کردن این مرز با دشمن میتواند مردمی باشد اگر سخن شما با دشمن یکسان شد باید در خود شک کنیم امام راحل فرمودند هرگاه دشمن با شما شد و ازتان تعریف کرد بدانید که اشکال دارید.
اینکه گروهی در حمله آمریکا به افغانستان خواستار دوستی با طالبان شود و بر عکس در حمله آمریکا به عراق همراه آمریکا شدن، مشخص کنند کوته بینی آنهاست و یا اینکه کم عقلی و خدای نکرده در دامن دشمن بودن اگر آخری باشند باید ترد شوند.
دیدیم که بسیاری از اینها بخاطر همین کودنبازیها از طریق مردم کنار زده شدهاند ولی با تغییر منش و تعریف درست تعدادی از این افراد دوباره مورد رافت مردم اما اگر بخواهند دوباره اشتباه قبلی را تکرار کنند و یا هدفی دیگر جز سخن خویش پی گیرند بدانند که اینبار سیلی سختی از ملت خواهند خورد که دیگر نخواهند توانست بلند شوند.
آنها که با شعار تساهل و تسامح با دشمن ساختند ولی با گروه برادر خود نه! نیاید در خود شک کنند؟
آخر این چه نوع تساهلی است که شامل دشمن میشود ولی شامل دیگران نمیشود؟
این روش پیامبر (ص) و علی علیه السلام بود؟
با همین شعارها نبود که شکاف بین خود را آشکارتر ، عمیقتر و شکاف بین خود و دشمن را هموارتر، نااشکارتر کردید؟
اینها که در چندین آزمون ملت نمره نیاوردهاند نباید در نوشتههای خود و گفتار خود و حتی اهداف خود تجدید نظر کنند؟
آیا نباید این درسها را آویزه گوش خود سازند؟
اگر نه!؟ یا مریضند، یا مغرض. در هر حال مردم خود جوابشان را خواهند داد.
شاید این پیام الهی که مکر شیطان بسیار ضعیف است ولی کسانی که همین مکر کوچک را میپذیرند و همراه شیطان میشوند بزودی خود از شیطان جلو میزنند در اینجا کاربرد داشته باشد.
در زمانه کنونی ما باید بر اهداف خود یکصدا پافشاری کنیم و به هیچ عنوان کوتاه نیایم، اگر بخواهیم به اهداف بلندمان برسیم و سربلند شویم، انرژی هستهای کشور را بجایی برسانیم در تکنولوژیهای نو و هایتک پیش برویم باید بدانیم که نباید از هیاهوی دشمن بخود ترس راه دهیم و در جابزنیم و یا خدای نکرده عقب بنشینیم.
دشمن باید بفهمد که راه نفوذی در بین ما پیدا نخواهد کرد!
باید در عمق اهداف دشمن نفوذ کنیم! تا نتواند راه نفوذی در بین ما پیدا کند نباید تنگه را رها کنیم که دشمن دوباره از جایی دیگر بر ما حمله کند.
درست است که در همه جبههها دشمن زمینگیر و فشل شده؛ اگر هر تنگهای را ما فراموش کنیم او از همان جا نفوذ میکند.
تنگه فرهنگی بزرگترین تنگهای است که دشمن به آن چشم دوخته است.
گروهها باید اهداف خود را روشن کنند و مرز بین خود و دشمن آشکار و نمایان و عمیق نمایند تا مبدا برای دشمن محل پرش از آن پیدا گردد؛
بر عکس باید عمق شکاف بین خویش را آنقدر هموار کنیم که کمتر دیده شود.
هر نفوذی باعث هدر رفتن انرژی شده و ما را در رسیدن به اهداف عالیه عقب خواهد انداخت.
اوباما یا مککین چه فرق میکند همانطور که برای ما کارتر و ریگان و بوش پدر ؛ بوش پسر و بیل کلینتون فرقی نداشت!
بازی زمانه یکی را بجای دیگری قرار میدهد اگر این حزب منفور شد دیگر حزب میآید فقط همین سیاست که عوض نمیشود فرد عوض میشود خط ادامه دارد این مائیم که نباید گول این حرفها را بخوریم بخصوص این شعار خیلی بچگانه و بی خردانه است که با رویکار آمدن اوباما خاتمی هم......
چقدر مقایسه اشتباه وغلطی این حرف دارد و بدتر پیام غیر شفاف و گمراه کننده.
ببینید باراک اوباما اول در فکر تغییر است (همان شعاری که داد )یا بفکر نجات اسرائیل!
این اسرائیلها در همه صحنهها شکست را متحمل شدند و مشکلات اقتصادی و .... آنها را در حال نابود کردن است حالا راهی جز مذاکره برایشان نمانده این مذاکره برای مقاصد خودشان است نه برای اهداف ما تقریباً این یک اشتباه است که مذاکره را راه حل خود بدانیم
راه حل ما مقاومت است و مقاومت.
البته این به این معنی نیست که مذاکره نکنیم!
آنهایی که سیاست و روابط و دیپلماتیک میدانند مفهوم مذاکره را درک میکنند نباید مذاکره بین دو کشور را مثل مذاکره بین دو فرد دانست که میخواهند اختلاف خود را بر طرف کنند چون این حل اختلاف در سیاست جای دیگری حل میشود.
مفهوم مذاکره در سیاست یک نوع سازش هم معنی میدهد که باید در مذاکره سعی شود که دچار غفلت نشویم.
من میدانم که مجلس و دولت مردمی در چنین مواردی هیچ اختلافی ندارند ولی گاهاً مسائلی را میبینیم که انرژی دو طرف را بیجهت هدر میدهد که جای تاسف دارد بهتر است که در چنین مشکلاتی راههای کم هزینه را پیدا کنند که دشمن طمع به اختلاف بین آنها ندوزد و دشمن را ناامید از هردو کند.
هنوز در فکرم که یک عده که خود را دانشمند میدانند و عملکرد دولت را هر روز سیاه جلوه میدهند و خود را دانشمند مینامند نه اینکه باشند.
یکبار
فقط یکبار به عملکرد خود نگاه یا نیم نگاهی نمیاندازند؟
آقای حسین عبدهتبریزی که خواستار تنش زدایی و رابطه با جهان استکبار هستی
و همین چند وقت پیش در دولت جدید و قبلی رئیس بورس بودی و کارهای دولت را سیاه میبینی
اگر راهکاری داری بهتر است که رو کنی
و اگر نداری بهتر است به کارنامه کارهای خودت نگاهی بیاندازی
شما در بورس من نمیدانم چه عملکردی داشتی یعنی بهتر است که اشاره نکنم!
ولی میدانم که بودن در هیئت مدیره شرکت سهام طلایی استان کرمان بسیار موفق بودهای!!!!
که بهتر است جوایز ملی و جهانی را به شما یکجا و جایزه نوبل اقتصاد را هم امسال گرفته و به شما تقدیم دارند!!!
چرا که این شرکت جز کلاه گزاری بر سر صدهاهزار ایرانی و کرمانی چیزی انجام نداشته
اگر این نوع عملکرد شما باشد که هست
و میدانیم فعالیتهای دولت احمدی نژاد در یک لحظه طومار دزدیهای شما را بسته شاید چنین تاختن بر دولت درست باشد اما بهتر است که رویش اسم دلسوزی نگذارید
بلکه سیاه نمایی برای برگشتن بر سر کار خود و یا بهتر است بگویم دزدی های قبلی بگذارید که درست باشد.
ولی شما از دوران هاشمی و رانتهای کارگزارانی و .... این سهام طلایی را راه انداختید و هیچ گاه هم سودی به مردم ندادید چه در درخشانترین دوران دولتهای اقتصادی و یا در دوران دولت خاتمی و هم اکنون و شما کی ....؟
برای مردم جواب دادهاید؟
شما کی روشهای اقتصادیتان درست از کار در آمده است؟
از شما ها جز این هم انتظار نیست تا بودهاید کارنامهتان درخشش نداشت که هیچ سیاه هم بود
نمونهاش بورس است و شرکت تعاونی سهام طلایی که نه مجمع عمومی دارید و نه معلوم است سودها و اصل پولها در چه مسیری و... هزینه کردهاید!
آیا بعد از 12 -13 سال یکبار بطور روشن بیلان دادهای؟
و آقای ستاری فر شما که عملکردت در ریاست سازمان مدیریت پیش روست
از اول آمدنت تا انتهای رفتند چه کردی؟
شما که باید دولت را کوچک میکردی در پایان دوره ریاست نه اینکه دولت را کوچک نکردی
بلکه سازمان گرامی خودت را بیش از ده برابر بزرگتر کردی البته کاش کارش را برتر میکردی!
فقط تعداد نیروهای آنرا افزایش دادی
و عملکردش را وارونه کردی و سیاه!
حالا چطور شد که همه کارهای دولت فعلی سیاه است و کار شما٬
هیچی؟
شما حق داری فقط بگویی من این کارهای برجسته را در زمان مسئولیتم خوبتر از قبل انجام دادم با شاخص بگو
البته از نوعی که من نوشتم نیاز نیست بگویی که پروندهات بروشنی پیش مردم است
با اجرا نکردن اصل 44 یا واگذاری کارخانهها و شرکتهای دولت به مدیران خودش با ثمن بخس
کاش روشن و واضع میگفتید که چه مرگتان است
اگر منظورتان مردم است که شما در دوران مسئولیتتان آنها را سیاه بخت کردید
و بهشان بیتوجی و گاهاً لشکر قابلمه بدست تعبیر فرمودید
آقای شیرکوند معاون وزیر اقتصاد!
شما هم ظاهراً یادت رفته که چقدر عملکردتان در زمان نه چندان دور در پیش روست
انتظار است که شما هم پرونده کاری خودت را ورق بزنی ببینی سخنانی که در زمان مسئولت از رادیو تلویزون خورد مردم میدادی
با توصیههای کنونی ات همخوانی دارد؟
ما که نمیبینیم شاید شما می ببنید؟
ای کاش ما این سخنان را از زبان اقتصاد دانهایی می شنیدیم که در کرسی درس بودند
آنها که خود دستی بر آتش نداشتند قابل پذیرش تر بود
ولی آنها خود می دانند که در عمل خیلی از تئوریها نه قابلیت اجرا دارند نه صلاح اجرا.
و همیشه بر این اصل تکیه دارند که تصمیم آخر را سیاست می گیرد و اقتصاد راهنماست.
حالا این بر کرسی نشینان درس اقتصاد دانشگاه که هیچگاه در عمل خرابکاری نداشتهاند یعنی عملی نداشتهاند اینقدر انصاف دارند که مسائل تئوری اقتصاد همه درست قابل پیاد کردن نیستند
و جهان غرب نمونه در پیش روست.
ولی شما که خود روزی در سر کار بودهاید و بعضاً هماکنون نیز هستید چطور شده است که اینقدر از جاده انصاف بدور افتادهاید
و هیچ نه راهکار میدهید و نه عملکرد خودتان را مد نظر
آنگاه همه چیز را سیاه مشاهده میکنید
همه میدانند برای یک مسئله کوچک اقتصادی راهای برون رفت بسیار دارد و هر کس روشی را میپسندد یا بهتر میداند
ولی یک عده از شما فقط برای دو روز دنیا و بر سر قدرت رفتن و دوباره بر گشتن برای آن رانتهای قبلی یاد گرفتهاید بگوید این روش غلط است
آنهم از نوع مطلقاش
ای کاش برای حل مشکل راه حل هم میدادید
یا مثال میزدید
یا زمان خودتان را بازگو میکردید
آیا اجرا نکردن برنامههای پنج ساله عملکرد شما نیست؟
آیا هدف مند نکردن یارانهها برای باقی ماندن بر اریکه قدرت از شما نیست؟
آیا خلاف برنامه کوچک سازی دولت بزرگ کردن شرکتهای دولتی و افزایش حجم هزینههای آن از شما نیست؟
پس میتوان گفت که شما هیچگاه برای مردم دلسوزی نکردهاید
و امروز هم برای خودتان دل میسوزانید.