ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هنگامه سفر است راه در پیش و بنه بر پشت، میدانی که سخت مینماید و چشم ترسان از آن.
اما همت است، ترس نیست پس هیچ مینگرم و عدم مینگارم چرا که این برایم هیچ است. در برابر غم آن روز، روز هیهات منالذله. آیا چنین نیست؟ بل که هست. میپایم، یعنی که پایندهام بر جا ایستاده استوار و محکم، میباید که پیروز شد همچنان در گیر خودم، حتماً نخواهم ترسید ؛ استوار همچون کوه در جا ایستاده از کدامین هیاهو بترسم نخواهم ترسید از آنها، این مردم همراهم هستند آنها نیز چنین هستند یکجا و برجا راحت باش هرگز برخود هیچ بیمی به دل راه مده استوار باش؛ استوار باشیم میدانم و بر آن عزم دارم هرگز شکست نخواهیم خورد. راه باز میشود؛ پابرجا و پیروز.